کابل ناتهـ، Kabulnath
|
بشیر سخاورز
خمر و جنگل
كنون اينجا و اين جنگل شب تاريك و نبض پر تپش از زنده هاي روز مرده كه جنگل در شبانه هست بيدار صدا زين زاويه زان زاويه همچون شليك خشم مي آيد گلوي جنگل اكنون در شب تارست تازه و آهنگش نه محزون است ني شاد ولي دارد هزاران دلهره در خود من اينجا در ميان شاخه ها و بوته هاي هم گره خورده بسان مرغكي هستم كه مي جويد برايش آشيانه نه از نسل كنامم نه مارم ني پلنگم تو را مي بينم اكنون از خم پر پيچ آن دره كه مي آيي تفنگت نيز بر دوش به چشمم منگري با خشم من آهسته ز خود مي پرسم اين را كه كدامين نسل جنگل باشد اين پيكر؟ نمي ماند به سان مرغكي كاو آشيان مي جويد اينجا در دل جنگل.
كمبوديا 1993
************** |
سال اول شمارهً هفده نومبر 2005