کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

حمزه واعظی

    

 
الگوی تربیتی کودکان

 

 

۱- تجربه ی نروژ

کودک مهمترین سرمایه ی اجتماعی شمرده می شود. این سرمایه اگر ازهمان آوان رشد، به درستی فرایند جامعه پذیری را نیاموزد، در دوره ی جوانی، میانسالی و کلان سالی تبدیل به یک ضد سرمایه می گردد. الگوهای تربیتی و آموزشی، هم درشیوه ی آموزش های کلامی وهم درنمادها و مفاهیم رفتارعملی می تواند ازشروع سه سالگی برچگونگی شکل گیری رشد و تربیت ذهنی، فرهنگی، روحی، روانی، اجتماعی و اخلاقی کودک اثرماندگار و تعیین کننده بگذارد. درالگوهای تربیتی غربی، بویژه درتجربه ی جامعه ی نروژ، به رفتارهای عملی بیشتر تمرکز می کنند. تجربه، مطالعه و مواجهه و درک من بعنوان یک شهروند آسیایی تبار، از این جامعه این است که الگوی تربیتی رایج درمحیط خانه و بویژه درکودکستان که مراحل نخستینِ جامعه پذیری و تربیتی شمرده می شوند، معمولا اصول ذیل بصورت الگوی رفتاری به کودکان آموزش داده می شود:

• اصل تفاوت و تنوع:
به کودکان یاد می دهند که با تفاوت های انسانی و تنوع های فرهنگی، یعنی رنگ و ملیت و مذهب و جنسیت و خصوصیات طبیعی وفرهنگی بصورت خیلی عادی و طبیعی روبرو شوند ومهمتر این که می کوشند کودکان دربرخورد و مواجهه مستقیم روزمره با سایر کودکان باید بیاموزند که این تنوع و تفاوت ها کاملا طبیعی، عادی، آموزنده، قشنگ وحتا هیجان انگیز وخوشایند است. معمولا درگروه بندی کودکان درمحیط داخلی کودکستان و یا برای بازی دربیرون، کودکان را علاوه بردسته بندی سنی، می کوشند درگروه بندی و ادغام براساس رنگ و ملیت هم تلفیق کنند. مثلا درهرگروه سعی می کنند کودکان سیاه پوست، رنگین پوست، مسلمان و مسیحی و یهودی و هندو را باهم دریک گروه همبازی قراردهند. اگر کودک مسلمان یا هندو و یهودی بنا به خواهش والدین وبراساس اعتقاد شان ازخوردن غذایی و پوشیدن لباسی و انجام کاری پرهیز کنند، برای سایر بچه های کودکستان توضیح داده می شود که آن ها این موضوع را درک کنند و عادی بدانند و کاملا به مثابه یک امر معمولی بپذیرند واحترام بگذارند.
همچنین درسطح کلان تر، برای آشنایی کودکان با تنوع انسانی و فرهنگی و ملل دنیا، معمولا نقاشی ها و داستانی هایی حاوی این تنوع را به بچه ها نشان می دهند و میخوانند و یا خلاقیت و تخیل بچه هارا تحریک می کنند که رسامی هایی با این مضمون بکشند و آن هارا دردیوارکودکستان می آویزند. و یا مثلا عکس کودکان سیاه و رنگین پوست و یاعکسهایی که نماد تفاوت های فرهنگی از قبیل لباس و وسایل زندگی و خانه مربوط به کشورها و اقوام و گروههای مختلف انسانی باشد را بصورت تابلو به اتقا ها و راهروها می آویزند.

 

Bild könnte enthalten: 6 Personen, Personen, die lachen, Personen, die sitzen, Kind und im Freien

 

۲- تجربه ی نروژ

• حق فردی/ حریم شخصی
می کوشند به کودکان یاد بدهند که به حق خود قانع و به حق و حریم دیگری احترام قایل شوند. مثلا اگر کودکی یک اسباب بازی را ابتدا تصاحب کند، این اسباب بازی متعلق به او می گردد و کودک دوم حق ندارد اورا به زور و یا با توسل به گریه ولجبازی ازاو بگیرد. مگرآن که خود آن کودک اول با رضایت خود و یا توافق و میانجیگری مربی، اسباب بازی را دراختیارکودک دوم قراربدهد. همینطور، سایراشیای شخصی متعلق به یک کودک را هیچ کودک دیگری حق ندارد بدون اجازه دست بزند. این امر به کودکان کمک می کند که بیاموزند تفاوت حوزه ی حق شخصی و حق دیگری را بعنوان یک امر اصولی رعایت کنند ودر بزرگسالی مبنای رفتارفردی و بینش اجتماعی خویش قراردهند.

• استقلال/ اعتماد به نفس
توجه به ایجاد و تقویت روحیه استقلال و اتکا به قدرت و رشد توانایی های فردی کودک، مهمترین اصل می باشد که بصورت عملی می کوشند درشخصیت و اراده کودک پرورش دهند. سعی می کنند به کودک بیاموزند تمرین مستقل بودن را از چیزهای کوچک شروع کند. مثلا هرگاه کودکی به زمین می خورد، کسی به کمک او برای بلند کردنش نمی شتابد، مگرآن که خطر آسیب دیدگی او وجود داشته باشد. کسی حتا توجهی به افتادن او به زمین نمی کند تا مبادا کودک جلب توجه نموده و به گریه و ناز بپردازد. اگر بزرگسالان بگذارند که کودک خود با تلاش و اراده و اعتماد به توانایی خویش از زمین بلند شود، یاد می گیرد که وقتی به زمین می افتد، اولا این افتادن یک امر عادی است و دوما کسی به او کمک نمی کند، او خود باید تلاش کند از زمین بلند شود و سرپا بایستد. مثال دیگر، خوردن غذا بدون کمک بزرگترها ومربیان است. غذا را روی میز می گذارند تا تمام کودکان، بدون توجه به سن و شرایط فیزیکی شان که حتا شامل کودکان کمترازیکسال هم می شود، بدون کمک مربیان، غذا بخورند. ممکن است برخی ازاین کودکان بدلیل پایین بودن سن و ناتوانی فیزیکی شان، هنوز قادربه خوردن نباشند و نصف بیشترغذا هارا به زمین بریزند، اما باید تلاش کنند غذاخوردن را که امر مهمی است یاد بگیرند. غذا خوردن به معنی تأمین معاش زندگی و نمادی از استقلال و مدیریت امورهم، هست. کودک باید بیاموزد که در زندگی، وابسته به هیچکسی حتا پدر/ مادر نباشد. بدین رو بسیاری از نوجوانان از۱۳ سالگی با شرایط محدود تعیین شده درقانون کارکودکان، می توانند شغلهای کوچک پیدا کنند. این نوع درآمد، شخصی و فقط متعلق به آن نوجوان است و والدین شان مالکیت و تصرفی نسبت به آن، ندارند. فرزندانی که به ۱۸ سالگی می رسند، رسمن "جشن استقلال" می گیرند و زندگی وروش خودرا کاملا مستقل ازوالدین ادامه می دهند واساسن بدون پشتوانه ی اقتصادی و کمک خانواده برای خود، اصول و روش زندگی و درآمد وشغل و نقشه ی راه تعیین و ترسیم می کنند.

• نظم/مسولیت پذیری
ازهمان دوره ی کودکستان، به کودکان می آموزند مسولیت پذیری را تمرین کنند. هم درمحیط خانه و هم درفضای کودکستان و مکتب، یاد می گیرند که چه وظایف و مسولیت هایی را درمحیط خانواده و بیرون ازخانه برعهده دارند و چگونه نظمی را که ازاو انتظار می رود، درهماهنگی با دیگران و متناسب با سن و توانش رعایت کند. بعنوان مثال، هرکودکی با گروه همبازی خود باید یکجا شود. درمحدوده ی بخش مربوطه بازی کند. درصندلی و جای مخصوصی که برایش تعیین شده بنشیند وغذا بخورد. وظیفه دارد ظرف غذای خودرا جمع نموده داخل ماشین ظرفشویی و یا روی میزمخصوصی بگذارد. لباس هایش را درکمد و جای مخصوصش بگذارد. اسباب بازی خودرا بعد ازختم بازی، جمع نموده سرجایش قرار دهد. درکارهای سبک بیرون ازکودکستان ازقبیل جمع آوری وسایل بازی، لباس ها وبرگ درختان کمک کند و ازوسایل شخصی خودش بخوبی محافظت کند. انجام دادن این وظایف و رعایت این امور، بصورت عملی، حس مشارکت و مسولیت پذیری کودکان را درزندگی فردی و جمعی تقویت می کند.

 

 

 

۳- تجربه ی نروژ

• گفتگو، پرسشگری و اقناع
به کودکان می آموزند هرسوالی دارند، بدون ترس وشرم بپرسند. برای پرسیدن کودکان، هیچ موضوعی شرم آور، هیچ امری تابو و هیچ پرسشی زشت، خنده دار، مسخره آمیز و بیهوده شمرده نمی شود. باید بادقت، توجه و مهربانی، چشم درچشم کودک به پرسشهایش گوش داد و با حوصله و لبخند و با زبانِ قابل فهم برای او، باید به پرسشهایش پاسخ گفت. این، همان کاریست که در روش تربیتی جامعه ی نروژ انجام می شود.
درمحیط های آموزشی و پرورشی، گاهی یک موضوع را بصورت عمومی طرح می کنند و ازکودکان می خواهند برداشت، نظر و ایده خودرا بیان کنند. این روش ازگفتگو، نوعی تمرین دیالوگ شمرده می شود که قدرتِ اندیشیدن، جسارت بیان و آزادی عقیده را به کودکان می آموزاند.
هرپرسشی را که کودکان مطرح می کنند نباید پشت گوش انداخت و یا از روی بی حوصلگی و سرسری جواب داد. کودکان، ذهن خلاق، پرسشگر و پاکی دارند. مربیان و یا والدین می کوشند به آن پرسش ها ازروی معلومات کافی و استدلال درست و مجاب کننده، مطابق با فهم و ذهن کودک جواب بدهند. گاهی اگردرمقابل پرسش کودک، معلومات کافی ندارند، ازاو می خواهند که صبر کند وبه مربی ویا والدین مهلت دهد که درفرصت دیگر، با کسب معلومات بیشتر و کامل تر، جواب او را بدهند.

• راستگویی، صراحت، مشارکت دادن درامور
درمحیط خانه، کودکستان و مکتب سعی براین است که به کودکان راستگویی، واقعیت نگری و صراحت را بیاموزند. هرواقعه ای که درمحیط خانه وبیرون اتفاق می افتد چنانچه، از نظر روحی و روانی خیلی آسیب رساننده نباشد، از کودک پنهان نمی کنند و باصراحت و صداقت و سادگی به کودک توضیح می دهند و راست و حقیقت مطلب را به او تشریح می کنند تا کودک موضوع را از بیرون و همسالانش به گونه ی ناقص خبر نشود.
ازشوخی های دروغ با کودکان باید پرهیزنمود. کودکان بین شوخی و امرجدی تفاوت قایل نمی شوند. به همین دلیل هیچگاه برای دست به سرکردن کودک به او چیزی را دروغ نمی گویند و توضیح نادرست و چندپهلو و مبهم ارایه نمی کنند.
اگر پدر/مادر وعده ای به کودک می دهند، حتمن عمل می کنند. کودک معمولا وعده های والدین را فراموش نمی کنند. عمل نکردن به وعده ازجانب والدین، حس دروغ و دورویی و ناراستی و حتا سرخوردگی را درکودک القا می کند و بعنوان یک آرزوی نابرآورده، درذهنش باقی می ماند.
برای انجام هرکاری و برنامه ای و تصمیمی که به نحوی کودک هم دراو حضور و ذینفع باشد، سعی می کنند به کودک توضیح بدهند و اورا درجریان بگذارند و بدین طریق می کوشند به او شخصیت قایل شوند وحس مشارکت درامور را به او زنده کنند. توضیح این امور ازمسافرت رفتن و برنامه های تفریحی و مهمانی گرفته تا کوچ کردن و تغییر مکان و خرید خانه و خرید وسایل خانه و تغییردکوراسیون منزل را شامل می گردد.

 

 

۴- تجربه ی نروژ

• قاطعیت، مرزگذاری، مکافات
کودکان مرزنامحدودی ازتمایلات طبیعی و خواسته های غریزی دارند. هم درمحیط های تربیتی مثل کودکستان و مراکزآموزشی، هم درمحیط خانه تلاش می کنند دسته بندی و اولویت درتامین تمایلات کودکان ایجاد کنند. بسیارمهم است که برای کودکان و نوجوانان مرزهایی تعریف شود. جزئییات این مرزگذاری بسته به والدین دارد اما آنچه بسیارمهم است حفظ این مرزها باید با قاطعیت و جدیت توأم باشد تا کودک و نوجوان یادبگیرد که مقید به رعایت اصول و نرمهایی است که پدر و مادر و مربیان تعیین می کنند. معمولا کارشناسان امورتربیتی توصیه می کنند که پدر و مادر نباید ازاین مرزهایی که تعیین کرده اند ذره ای عدول کنند تا کودکان و نوجوانان یاد نگیرند چطور این مرزهارا دور بزنند ووالدین ومربیان را فریب دهند ویا تحت تاثیر قرار دهند.
مثلا چنانچه کودکی، درخواستی داشته باشد که عملی نباشد ویا برای سلامتی او مضر تشخیص داده شود و یا نوجوانی تخلفی انجام دهد ویا اقدام به کاری کند که موجب انحراف ویا آسیب رساندن به او می گردد، والدین و مربیان سعی می کنند اول توضیح مجاب کننده ای برای او ارایه کنند. سپس اگر مجاب نشد جایگزین پیدا می کنند. اگرهیچکدام ازاین روش ها موثر نیفتاد، مجدانه درمقابل زیاده خواهی و درخواست های نابجا و اصرارهای ناحق کودک و گریه ها و شگردهای مخصوص کودکانه ای که بکار می بندد، ویا دربرابر قهر وناراحتی و تهدیدات و سروصدای نوجوان "تسلیم" نشوند. درچنین مواردی، معمولا با قاطعیت "نه" می گویند. کودک و نوجوان با این "نهِ" قاطع، مرزی برای خود و میزان خواسته هایش ترسیم می کند. دردفعه ی بعد یاد می گیرد که نوجوان باخود فکر کند کجای کارش مشکل دارد که موجب چنین مخالفت قاطعانه ای از سوی والدین گردیده و کودک درمی یابد که با گریه واصرار ولجبازی و یا قهر و ابزارهای عاطفی دیگر، نمی تواند به خواسته هایش برسد. درنتیجه، اگر پدر/ مادر درمقابل خواسته ی فرزند، نه بگوید، او به تجربه به این درک و نتیجه می رسد که به آن مرزِممنوع رسیده و نباید و نمی تواند ازآن عبورکند.
گاهی اگر کودک و نوجوان ازمرزی عبور کند، بسته به سن او، پدر/مادر مکافاتی برایش تعیین می کند. مثلا کودک را برای ساعتی دراتاقش تنها می گذارد و درب اتاق را می بندد. او حق ندارد تا پایان مهلت ی که برایش تعیین شده بیررررررررررررون بیاید ویا با کسی بازی کند وحرف بزند. و یا نوجوانی را به مدت یک هفته خانه نشین نموده از ملاقات با دوستانش و یاب رخی امتیازاتش محروم می کند ویا وعده ای را که مثلا برای رفتن به سینما داده است، لغو و یا از پول ماهانه اش کسر می کند.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۵۳      سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم           دلو   ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی    اول فبوری  ۲۰۲۰