اگر من و شما در پی کشف و یا راه اندازی از هدف ایکه فقط و فقط منفعت (مادی
و معنوی) خود ما را تضمین نماید ٬ باشیم و حقوق دیگران را نادیده بگیریم در
این صورت گویا آدمی هستیم خودخواه ٬ تنگ نظر ٬ سودجو و در یک کلمه منفی
گرا. اما اگر سود خود را در نفع دیگران نیز جستجو کردیم و حتا اگر نفع جمعی
را بر نفع فردی ترجیح دادیم آنگاه من و شما نتنها خیرخواه ٬ سخاوتمند و
مهربان هستیم بلکه مثبت گرا نیزمیباشیم.
خوب اگر این چنین است پس چرا مثبت نگر نباشیم تا منفی گرا؟
از برای تحقق این آرزو لازم است با کسانی معاشرت نماییم تا در کنار آنها و
یا در داد و ستد با آنها نتنها آرامش خویش را حفظ کنیم بلکه برای مردم و
اجتماعی که در آن زندگی میکنیم مفید باشیم و در هر امری از خیر ٬ قدم به
جلو بگذاریم تا با همین نگاه عاشقانه و مردمی به رشد فکری و ذهنی برسیم.
اما در عکس این صورت این ما هستیم که نتنها به جایی نمیرسیم بل فردی منفی
گرا خواهیم بود و با خصوصیت هایی انباشته از نفرت ٬ ناعاقبت اندیشی و رکود
فکری هرگز گامی به پیش نخواهیم گذاشت.
ما در جامعه ٬ با دو گونه اشخاص بر میخوریم: یکی آنهاییکه سرشان به تن شان
می ارزد یعنی کسانی هستند بیسواد یا باسواد؛ از علم و دانش با خبر یا بی
خبر ولی نیک سیرت و در کل مثبت اندیش می باشند.
دومی ها کسانی اند از قماش دسته اول اما نه نیک سیرت و نه سخاوتمند بل
منحصر به خود شان و غرق در معاملات و محاسباتی که در داد و ستد و رفتار های
اجتماعی از آنها بوی نیرنگ ٬ فریب و جعل به مشام می رسد. برخی از این گونه
افراد بی احساس و برخی دیگر مشکل روحی و روانی دارند. از آنجایی که این عده
اشخاص خودنگر و منفی گرا اند همه دار و ندار را به خود می طلبند اگر خواسته
های شان میسر نشد دست به دعا و پناه برده و از خدا استدعا میکنند که ایکاش
مریض نشوم ٬ قرضدار نشوم و ... اگر دیگران را در وضع بهتری ببینند از تنگ
نظری و حسادت بغض میکنند و در آتش این که او دارد من ندارم می سوزد. او با
اینکه از داشته هایش راضی نیست پیوسته از داشته های دیگران رنج میبرد به
گونه مثال اگر آدمی پولدار ولی خسیس ببیند غریبی پولدار می شود به عوض این
که خوش شود و بیندیشد کم از کم منبعد از من قرض نخواهد خواست برعکس ناراحت
هم میشود. همین رشک بردن ها و عقده مندی ها روی هم انباشته شده سرانجام او
چنان لجوج و منفی نگر بار می آید که دیگر هرگز درمان نخواهد شد.
در پایان اگر به پای نتیجه بنشینیم چنین باید ارزیابی کرد که برای به دست
آوردن هر مقصدی یا هدفی اگر مثبت گرا باشیم نتنها در زندگی اجتماعی خرسند و
موفق خواهیم بود بلکه در سلامتی جسمی و به ویژه روحی خود و دیگران کمک
نموده ایم ولی اگر منفی گرا باشیم و به این فکر که آن شخص چرا و چگونه
پولدار شد چرا من نشدم خود خواسته به درد سر افتیده در نهایت زندگی را که
نعمتیست بس شرین ٬ تلخ میسازد. ایکاش منفی گرایان به این بیندیشند که اگر
دیگران اندوخته یی و یا موقفی به دست آوردند شاید پس از ایشان شانس با من
یاری کند و نوبت من باشد. همچنان در بدیل نفرین ٬ دشنام و ذلیل شمردن
دیگران کاش آرزوی توفیق ٬ بهبودی و خیر نمود.
اندیشه های ناب و مثبت باعث رشد اخلاق و فرهنگ در جامعه می شود و با فزونی
از آنها انسان حق دارد که راه آمده به جایگاه انسانیت را به شرط آنکه
جاهلان و منفی گرایان سد نشوند به یاری نخبگان و مثبت اندیشان پیمود و
خوشبختی را از آن بشر نمود. اگر چنین است پس چرا مثبت اندیش (مثبت گرا)
نباشیم!
پایان
|