کابل ناتهـ، Kabulnath
قسم به جسم سوخته، قسم به جان سوخته به خون ما تر است این دو لقمه نان سوخته تو پر کشیده رفتهای به باغهای بیخزان منم که مانده پاسبان آشیان سوخته گلولهها به جای گل نشسته روی موی من چگونه شعر تر چکد از این زبان سوخته تویی که تیغ تازهدم، نشستهیی و دمبهدم مدام دسته میکنی از استخوان سوخته برای حس درد من، نفسنفس نبرد من بیا به فصل سرد من به هفتخوان سوخته به دیدنم که آمدی مرا بپال بین این ـ جنازههای آشولاش و زخمیان سوخته میان چتر و چپتر و کلاه و شال و دست و پا دوباره جمع کن مرا از این جهان سوخته
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۳۵۱ سال پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم جدی ۱۳۹۸ هجری خورشیدی اول جنــــــــــــــوری ۲۰۲۰