کابل ناتهـ، Kabulnath
یاد نمیکنی زمن، باز تو سرگران شدی تا به دلم نشستهای، ازنظرم نهان شدی کفر مرا شکستی تو، نه که خلیل هستی تو؟ زآتش کین جستی تو، لایق گلستان شدی هم تو شدی تو رهبرم، آیینهای برابرم تا که بدیدی درخورم، رفتی ولا مکان شدی عابدت همچو من نبود، هیچ ز مرد و زن نبود کعبه یی من ز بهر چه، قبله یی مردمان شدی؟ کی زتو دور بودهام، باتو به شور بودهام یاد چسان کنم زتو، در رگ من روان شدی ای به سؤال خواستن، پاسخ آخرین من آنی نگنجی در سخن، سویم از آسمان شدی "کریمه طهوری ویدا" کابل ۱۳۶۰
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۳۵۱ سال پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم جدی ۱۳۹۸ هجری خورشیدی اول جنــــــــــــــوری ۲۰۲۰