در جمع دوستان نشسته بودم و از مصاحبت شان لذت می بردم. چرا؟ برای این که
هر کدام از ایشان رویهمرفته چیزهایی می فهمیدند و به نوبت سعی می نمودند
آنچه در چانته داشتند به رخ همدیگر می بکشند و تلاش شان پیوسته بر این بود
تا به قناعت همه بپردازند در حالیکه آجندا یا مبحث مشخصی که باید روی آن
صحبت صورت میگرفت وجود نداشت ولی با آن هم میتوان تشخیص داد که افراد شامل
در بحث ٬ علاقمند بودند تا گفتمان را در محور پیشرفت از کشور های غربی و
دیگرانی که از زندگی خوب اجتماعی و اقتصادی برخوردار هستند دور بزنند و
وانمود کنند که کشور های عقبمانده به ویژه سرزمین های عرب نشین که بیشترین
شان منابع نفتی یا ذخایر طبیعی دیگری را نیز در اختیار دارند چرا
نمیتوانند با این اندوخته های مادی سرشار حد اقل به زندگی روزمره شان
سروسامان بدهند و ...
یکی از میان که نسبت به دیگران دید وسیعتری داشت و قضایا را میتوانست بهتر
ارزیابی نماید رشته ی صحبت را در اختیار نگهداشت و با ارایه از یک مثال خوب
بر آنچه تا حال ادامه داشت گفت: من می خواهم گفتنی های دلم را در رابطه به
گفت و شنودی که جسته گریخته اشاراتی داشتید به طور روشن ٬ طوری مطرح نمایم
تا در برابر هر پرسش خود پاسخی که از شما دریافت میکنم باید کوتاه ٬ مفید و
مشخص باشد یعنی از یک جمله کوتاه بیشتر نباشد چون ضیاع وقت شمرده می شود.
از آنجاییکه دیگران به فهم و دانش او باور داشتند همه به اتفاق هم قبول
کردند. دوست آگاه ما گفت: اگر از نظر شما عقبماندگی و عدم پیشرفت کشور های
عربی در برابر کشور های غربی مشهود است و تاکید بر این میورزید که غربی ها
و دیگر ممالک پیشرفته در جهان بهترین دستاورد ها را در عرصه جهانی از آن
خود کرده اند این حقیقت را نیز فراموش نباید کرد که کشور های عربی هم
دستاورد هایی دارند به گونه ی نمونه بلند ترین برج ها در جهان بهترین نوع
اسفالت ( قیرریزی ) خوبترین پل ها در دنیا ٬ جدید ترین و مدرن ترین فرودگاه
ها حتا دو طبقه یی ٬ ایجاد جزیره های کوچک ولی زیبا در بالای آبها و بهترین
هوتل های دنیا را هم اعمار نموده اند و در خود دارند. حالا شما به من
بگویید که با وجود این همه امکانات و داشته ها که از نظر من ظاهر قضیه
پنداشته می شود چرا پا در جای پای کشور های غربی نمیگذارند و در عوض همه را
یا کاپی میکنند و یا از بهر تجارت و رقابت به نمایش میگذارند؟ حاضرین هر یک
نظر شان را ابراز نمودند ولی قناعت گرداننده ی مبحث فراهم نشد و سپس گفت:
مردم سنگاپور تا پنجاه سال پیش حتا آب نوشیدنی کافی نداشتند و درآمد سالانه
ی شان به صفر تقرب کرده بود ولی با یک اراده ی قوی و مدیریت توانمند ٬ مدبر
و عاقبت اندیش البته به همیاری مردم شان چنان به رشد و ارتقاء دست یافتند
که امروز از زمره ی بهترین کشور های آسیا محسوب می شوند در حالیکه عرب ها
از سالهای سال به این سو همه ی امکانات را در اختیار داشتند و دارند ولی
چرا به شگوفایی حقیقی نمیرسند؟ بازهم برخی دیدگاه های شان را ابراز داشتند
اما دوست دانای ما گفت: واقعیت این است که آنها با داشته های شان بسنده
کرده خورده و نوشیده اند ولی هیچ گاهی نخواسته اند اندازه فهم و شعور شان
را بالا ببرند. با اندوختن ثروت و دارایی که شعور آدمی بالا نمی رود. این
بار سوال سومی را مطرح نمود و گفت: چرا این همه جمعیت دیندار آنهم با یک
فرهنگ و زیان مشترک نمی توانند باهم کنار بیایند و به منافع مشترک شان
بیندیشند در حالیکه کشور های متمدن و پیشرفته به نحوی از انحا آن ها را چون
گاو های شیری پیوسته می دوشند و درعوض ایشان را با سلاح ٬ مهمات ٬ طیارات و
کشتی های جنگی تا دندان مسلح می سازند و آخرسر یکدیگر را به جان هم انداخته
و دوباره بازار یابی را از سر می گیرند؟ پس از گفت و شنود های مختصر باز هم
جواب داد: این بار از فورمول همیشه تفرقه بینداز و حکومت کن البته با شیوه
های مدرن امروزی و با استفاده از دین و مذهب ٬ همچنان در تاریک نگهداشتن
این جمعیت انبوه استفاده ی لازم را می برند.
وقتا من به اهتمام این کفتمان پرداختم به یادم آمد که ابرقدرت های منفعت جو
با یک تاکتیک دیگری نیز مبادرت می ورزند و لازم دیدم این افزوده را در کنار
سه انگیزه ی یاد شده بیفزایم و آن این است که استعمارگران نوین سعی میکنند
تا اشخاص ضعیف النفس و یا دیکتاتورهایی را که به سود شان عمل میکنند روی
کار می آورند و در عکس این صورت آنهایی را که به فکر کشور و مردم شان می
افتند با هر بهانه ایکه شده است آنها را کنار می زنند و باز هم میدان را
برای چور و چپاول دارایی های این سرزمین ها که دیگر باد آورده حساب می شود
همه را در انحصار خود نگهداشته و تا حد توان نفع می برند. (پایان)
|