گپ و گفتگو نداره، دل کوهکن شکسته
سر «خمسه» خورده بر سنگ و سر سخن شکسته(۱)
همه قلههای مشهور، نشسته سربهزانو
همه رودهای سرکش، ازلاً ـ ابداً شکسته
سر من اگر بلندست، سریست شعردیده
کمرم، ولی در این شهرِ شکنشکن شکسته
تو اگر هنرشناسی، بزن، آسمان، نقارهست
که به طبل خاک، اصلاً «تننا تنن» شکسته
هله، دوسه بیت دیگر، دو سه دشت را قلم کن
که ترانه، پاش خورده که غزلشدن شکسته
هله، دوسه بیت دیگر، تبِ تار را تکان ده!
که صدا کپک گرفته که «بدم»، «بزن»... شکسته
بگو از نظامیان هنر و خطر در آخر: (۲)
نه سرآمده شکستن، نه قلمزدن شکسته
سرطان ۱۳۹۸
۱-۲: اشاره به استاد نظامی گنجوی و اثر مشهور وی «خمسه»
|