کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

برشنا نظری – کانادا

    

 
یادی از ناکامورا؛ مردی که در توکیو برای افغانستان می اندیشید

 

 


نوشتن در بارۀ مردی که تازه گلوله باران شده و خونش هنوز نخشیده است، کار دشواری است. داکتر ناکامورای جاپانی را خیلی به ساده گی با شلیک چندین گلوله به بدنش، در شهر جلال آباد از پا در آوردند و خونش را به روی جاده ریختند.

داکتر ناکامورا، در جریان حداقل ده سال گذشته در شرق افغانستان، در تلاش جاری ساختن آب به زمین های خشک و متروک بود تا بار دیگر در آن سبزه بروید و درختها حاصل بدهند، اما او شاید میدانست و یا هم نمیدانست که خونش را در همان جا، جاری میسازند.

او از سالهای زیادی، مشتاق کار و تلاش برای افغانستان بود. من داکتر ناکامورا را شانزده سال قبل در جاپان ملاقات کردم.

ناکامورا، مرد بشاش و خوش برخورد بود. نمیدانم چطور من و یکی دو تای دیگر از همراهان ما را که از کابل به توکیو رفته بودیم، پیدا کرده بود، اما گفتند : « ناکامورا از دیدن هر افغان در جاپان ذوق زده میشود و پیدایشان میکند».

من و دوتن از خبرنگاران دیگر، برای دیدار با رسانه های جاپانی و صحبت با نهاد های خیریه، به توکیو و چند شهر دیگر جاپان رفته بودیم. او کنار من نشست، از سفر به جاپان پرسید.
ما از دیدن جاپان، زیبایی های طبیعی و پیشرفت های آن کشور حیرت زده شده بودیم و ناکامورا از دیدن ما واقعآ ذوق زده شده بود.

ناکامورا از سالهای زیادی با افغانستان و افغانها، ارتباط قلبی و پیوند مهربانی بر قرار کرده بود. او سالهای زیادی در کمپ های مهاجرین افغان در پشاور پاکستان، برای افغانهای نیازمند، خدمات طبی رایگان فراهم میکرد.

به گفتۀ خودش « هر روز از یک کمپ به کمپ دیگری» سر میزد. او موسسه خیریۀ را زیر نام « خدمات طبی برای صلح » را تاسیس کرد، اما دایره فعالیت های خود را محدود به کمپ های مهاجرین نگذاشت، و به داخل افغانستان آمد.
در صحبت کوتاهی که در توکیو با ناکامورا داشتم، کمتر از وی در مورد نیاتش برای ادامه کار در زمینه طبابت شنیدم، او بیشتر به مسایل وابسته به محیط زیست، سر سبزی و عمران علاقمندی نشان میداد.

اما بعد ها وقتی تصاویر این مرد بزرگ را دیدم که در شرق افغانستان سرگرم مهار آب و رساندن آب به زمین های خشک و متروک است، پی بردم که وی در چهارچوب همان موسسه « خدمات طبی برای صلح» این بخش کاری را بیشتر ترجیح داده است.

نبود بند های آب، یکی از مشکلات اساسی در افغانستان جنگ زده است. آب افغانستان هر روز رایگان به دو کشور همسایه، ایران و پاکستان جاریست و حتی برخی ها نیز به این عقیده هستند که چون پاکستان در تلاش ادامه دریافت آب رایگان است، هر سدی را که در برابر آب ببیند، آن را برمیدارد.
جاپانی ها از همان سالهای طولانی در سفر به افغانستان به مسایل نوسازی اشتیاق فراوان داشتند، و گفته میشود که بخشی از بند قرغه در غرب کابل نیز به همکاری آنان ساخته شده بود.
شاید بی جهت نبوده که در سال ۱۳۴۹ خورشیدی، امپراتور اکهیتو که همین چند ماه قبل مقام خود را به پسر واگذار کرد، زمانی که ولیعهد جاپان بود، یکجا با پدرش به کابل سفر کرد و در همان نخستین روز های سفر به افغانستان، در بند قرغه آببازی کرده بود.

تلویزیون ان اچ ک جاپان، حدود ده سال قبل، مستندی از جریان کار ناکامورا در ولایت ننگرهار پخش کرد. در این مستند وی در کنار مردان روستایی شرق افغانستان نشان داده میشد که در تلاش ساختن تاسیساتی برای مهار آب و رساندن آب به زمین های زراعتی بود.
این فلم و تصاویری از این مرد بزرگ، درست ساعاتی پس از نشر خبر کشته شدن وی، روی صفحات اجتماعی دست به دست میشوند. مردم در شهر های مختلف افغانستان و در بیرون از افغانستان از کار نامه های وی یاد می کنند و برایش شمع روشن می کنند. با آنکه در ماه اپریل امسال، دولت افغانستان برای ناکامورا تابعیت افتخاری کشور را داد، اما بسیاری از افغانها تا همین چند روز قبل نیز ناکامورا را نمی شناختند.

من نیز پس از همان دیدار شانزده سال قبل، او را ندیده بودم. اما به یاد دارم که به هنگام خداحافظی، دستم را محکم فشرد و گفت که به افغانستان برمیگردد. او به قولش وفا کرد و همانجا گلوله باران شد.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۴۹     سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم           قوس   ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی     اول دسمبر  ۲۰۱۹