ای تو پاداش محبت های من
ذکر نامت از عبادت های من
ای بلور نور و ذات نور نور
از تو روشن ژرفنای ذهن کور
در تجسم گاه چشمت خواهشم
ای نوازشهای تو پیرایشم
ای عروج بخت بی استاره ام
ای دلیل هستی دوبارهام
ای رسیده از خدا بر اسم من
باطلالسحری بخوان بر جسم من
غسلتعمیدم بده بر آب عشق
مهد من بسپار در دریاب عشق
ای خدا ای ناخدای زورقم!
سرنوشتم زن به دست خود رقم
خواهی بر توفان سپار افسار را
خواهی بر پا کن برایم دار را
با تو دیدم اوجها معراجها
از تو من بشناختم حلاجها
ای تو دین و مذهب و قرآن من !
ای طبیب جان من درمان من
باز آ و درس ایمانم بده
درسکی از باب کنعانم بده
ای زبانت با زبانم آشنا !
ای به من نزدیک وهم از من جدا
خواستن دانم ،توانستن بگو
بر اسیر جسم از رستن بگو
ای دودستت شهپر پرواز من !
عشق تو شد « بال بی آواز » من
کابل _ |