کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

نگارنده: فریده فریاد

    

 
سنگ‎‌های آسیاب

 

 

 

رمان «سنگ‌های آسیاب» چهارمین اثر علی کریمی، روایت تاریخی‌ از اتفاقات چند دهه اخیر کشور است که توسط انتشارات دانشگاه در کابل به چاپ رسیده است. رمان سنگ‌های آسیاب در مجموع دارای هفت بخش می‌باشد که برای هر بخش عنوان جداگانه‌ی داده شده است: پری، سال بنگله‌دیش، کابل، دریچه‌ها، سنگ‌های آسیاب، نفس‌های دلگیر و دیوهای مست.

رمان از همین دهه اخیر با روایت جریان انتخاباتی به شکل واضح که ابهامی را در ذهن خواننده خلق نمی‌کند، آغاز می‌شود، می‌توان گفت متن شبیه به گزارش مطبوعاتی است که این روایت گزارشی از همین آغاز خواننده را جذب خود نمی‌کند. رفته رفته در رمان شخصیت‌های چون: کربلایی دیدار، بانو، میرگن، آشور، اکرم، ناصر، عبدل و... تک تک وارد داستان می‌شوند و با داستان پری، سال بنگله‌دیش، دریچه‌ها، کابل، سنگ‌های آسیاب و... شخصیت‌های داستان پرورش می‌یابد و خواننده را با بیان و اعمال خود آشنا می‌سازند.

نویسنده‌ی رمان با معرفی پیچیده شخصیت‌ها و مکان‌ها، زیبایی روایت را از بین برده که متن بگونه‌ی کسل‌بار جلوه می‌کند. البته این روند داستان برای خواننده خود می‌گوید که نویسنده تسلط کامل بر جزئیات نویسی در رمان نداشته، گاهی حادثه را به طور کلی بیان کرده و گاهی از حد و حدود جزئیات نیز بیرون رفته است. علاوه براین گزینش عنوان‌ها در هر فصل مناسب با محتوا و یا تداعی کننده‌ی محتوا نیست، به طور نمونه عنوان دریچه‌ها و سنگ‌ها آسیاب را می‌توان نام برد. از سوی دیگر وقتی خواننده به آخر داستان می‌رسد، می‌بیند که نویسنده روایت از نقطه‌ی که آغاز کرده، به همان جا به پایان می‌رساند. به نحوی داستان را خلاصه کرده و خود اتفاق‌ها و حادثه‌های داستان را قضاوت کرده که این نکته نیز باعث ضعف در داستان شده است؛ چون ما در داستان نه خلاصه‌ی داریم و نه قضاوتی.

نکته‌ی دیگری که جلب توجه خواننده در هر رمانی می‌شود، زبان رمان و داستان است. از آنجای که زبان کانونی برای بیان تفاوت‌ها (فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی) است. نویسنده‌ی سنگ‌های آسیاب نیز توانسته با استفاده از تکینیک کاربرد زبان داستانی، شخصیت‌هایش را تک تک برای خواننده به معرفی بگیرد و از طرز بیان شخصیت‌ها، خواننده می‌تواند به معرفت آنها پی ببرند. اما زبان داستان به آن اندازه که خواننده انتظار دارد آنچنان داستانی نیست، اغلب جاهای داستان به صورت تکنیکی جا نیفتاده است و این اصطلاحات برعلاوه که به داستان زیبایی نبخشیده است، باعث نازیبایی داستان نیز گردیده است. به طور نمونه زبان روای در عین حالی که در زبان معیار و تقریبا علمی پژوهشی است، واژه‌های عامیانه و اصطلاحات بدون ربط چون (جگرگ، بیخی، نشد که نشد، ایلا دادنی نیست و...) را وسط متن داستان آورده و این نمایانگری آن است که روای تسلط بر زبان داستانی ندارد. اما گاهی این اصطلاحات به طور اتفاقی در میان متن خوب جا افتاده است، مانند: «او الی قره بیشی!»

بعضی از رمان‌ها دارای زبانی دو لایه است. یکی زبانی که از صفت می‌پرهیزد و رک و راست روایت می‌کند و یکی زبان گفتاری و نثر شکسته است که نویسنده استادانه از آن بهره می‌گیرد. در بعضی از رمان و داستان‌ها نویسندگان چنان ماهرانه بر زبان تسلط خود را نشان می‌دهد که حتا نمی‌توانیم یک کلمه آن را جابجا کنیم؛ اما در رمان «سنگ‌های آسیاب» به راحتی می‌توان واژه‌ها و اصطلاحات آن را حذف یا جابجا کرد. زبان روای در سنگ‌های آسیاب به خواننده می‌گوید که این در هم آمیختی زبان در رمان نشان دهنده آن است که نویسنده بیش‌تر بر زبان معیار تسلط دارد تا زبان گفتاری و نثر شکسته. زبان آقای کریمی، روایت‌گر آن است که او آگاهی و اطلاعات لازم از فرهنگ و ادب عامیانه مردم ندارد.

نکته بعد حضور زن در داستان است که متاسفانه حضور زن در این رمان کمرنگ‌تر از آن است که خواننده در آغاز رمان و با وارد شدن پری در رمان حس می‌کند. دو شخصیت مهم زن که می‌توانست با خلق فضا، صحنه‌‌ها و زیبایی‌های گفتاری بیش‌تری خلق کنند؛ اما نویسنده از خلق این زیبایی‌ها چشم پوشی کرده است. پری و بانو که از آغاز تا پایان داستان حضور نسبتاً ملموس دارند، این دو زن نسبت به اغلب شخصیت‌های مردانه که حضور شان الزامی نیست نقش کمتر را دارند، حتا بانو که معشوق و همسر راوی است. راوی آن جسارتی را به خود نمی‌دهد که به صورت رک راست عشق واقعی خود را نسبت به بانو بیان کند و زیبای‌های زنانه و فضای زنانه را خلق کند. شاید دلیل برآن است که رمان، رمان تاریخی است و لازم نیست بیش تر به موضوع عشق بپردازیم. اما رمان‌های هم داریم که در عین روایت تاریخی چنان از عشق و حضور زنان و زیبایی‌ها سخن می‌گویند که خواننده هیچگاه دچار تردد نشود. پری این رمان آنچنان نیست که خواننده انتظارش را می‌کشد. پری که تنهایی او در آخر رمان می‌توانست یکی از زیباترین مؤلفه‌ها باشد.

نکته دیگر که در خور بیان می‌دانم خرافه پرستی‌های، اعتقادات هیچ و پوچ در رمان است که با پرورش شخصیت‌ها و خلق صحنه‌ها بازتاب یافته است. نویسنده بازهم نتوانسته است انسان نماها و ملا نماها را جسورانه با کردار و رفتار آنان معرفی کند و از حقیقت به صورت گذرا چشم پوشی کرده است. به طور مثال آقای فیضی در این داستان و بعضی شخصیت‌های دگر شبه او که ظاهرا از جمع معتقدترین افراد جامعه است در باطن نشانی از انسانیت را در وجودش نمی‌بینی.

در فرجام باید گفت که رمان سنگ‌های آسیاب، استعاره‌ی است که به صورت مبالغه می‌توان آن را برای بیان وضعیت گذشته و حال جامعه، خصوصا جامعه هزاره پذیرفت. یک روایت تلخ تاریخ که از همین دهه اخیر آغاز و در لابه لای اوراق رمان می‌رسیم به لایه‌های عمیق جامعه، خرافات، جنگ، کشتار، تعصبات قومی و قبیلوی و... از اینکه نویسنده ما در همچون شرایط بحرانی دست به قلم زده و با هزاران مشکلات که فرا راه همه ماست از مردمش روایت می‌کند، دردها و آرزوهای به باد رفته را نقل می‌کند باید تقدیر کرد و برایش موفقیت‌های بیش از این را آرزو کرد.
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۴۷     سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم           عقرب    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی     اول نومبر  ۲۰۱۹