کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

ریحانه رها

    

 
تا سکوت است، محکمه‌های صحرایی زنان هم هست

 



حالا که سال‌هاست از طرح و تدوین قوانین بین‌المللی مبنی بر برابری جنسیتی زن و مرد در جهان می‌گذرد و زنان در بسیاری از کشورها با داشتن حق برابر با مردان در زمینه‌های مختلف به رقابت می‌پردازند، اما در افغانستان حتا برخی از افرادی به ظاهر تحصیل‌کرده که قبای روشن‌فکری را به تن کرده‌اند از قتل زنی که قربانی محکمه‌ی صحرایی شده خوشحال می‌شوند. با شنیدن این سخن آب‌ دهن‌شان را قورت می‌دهند و با شادمانی دست در دست می‌زنند و می‌گویند: «عجب کار مردانه‌ای!»
ریحانه رها
سازمان ملل متحد، یازدهم اکتبر هر سال را روز جهانی دختر نام نهاده است. یکی از خواست‌های این سازمان اقدام جدی برای آگاهی‌دهی دختران زیر سن ۱۸ می‌باشد. همچنان از کشورهای عضو می‌خواهد که در راستای محو نابرابری جنسیتی کار کنند تا فرصت‌های بیش‌تری برای ظرفیت‌سازی بانوان داده شود.
گذشته از معیارهای دیگری که برای رشد بانوان نقش عمده دارد، اگر بتوانیم با چشم باز به وضعیت فعلی زنان در افغانستان نگاه کنیم، می‌بینیم که با وجود پول هنگفت که طی دو دهه به مصرف رسید، وضعیت زنان در سراسر کشور هنوز هم بدتر از آن است که فکر می‌کنیم. حتا همین دو موضوع که پیش‌تر مطرح شد، به شکل درست به سرانجام نرسیده است. از طرف دیگر باید در نظر گرفت که موفقیت زنان افغانستان به چند بانو که به دلایل زیادی چون توانمندی و یا در نظر گرفتن تبعیض مثبت و سهمیه‌بندی جنسیتی به جایگاهی رسیده‌اند، خلاصه نمی‌شود. هنوز هم در گوشه و کنار افغانستان و حتا در کلان‌شهرهای مثل کابل و هرات و مزار و قندهار نیز زنان قربانی سنت‌ها و قوانین سنتی جامعه مردسالار هستند. فرخنده نمونه بارز این مسأله‎ است. تعداد زیادی از آدم‌های قلدر و سنتی به جرم ادعای ثابت‌نشده، خود حکم صادر کردند و او را به آتش کشیدند. اگر توجه کنیم وقوع این اتفاق تنها در قرن‌های بسیار دور که انسان‌ها به‌صورت بدوی زند‌گی می‌کردند و قوانین نانوشته برای خودشان داشتند، قابل تصور است، اما آتش‌زدن دختر جوان در قلب کابل در پستوی ارگ و نهادهای امنیتی در تخیل انسان‌های مدرن امروزی که در این قرن زند‌گی می‌کنند، نمی‌گنجد. با این وجود، اما در افغانستان این مساله نیز مثل صدها جنایت دیگر لاپوشانی شد و از بین رفت.
این امر، تنها به فرخنده خلاصه نمی‌شود، بلکه مشت نمونه‌ی خروار است. رخشانه در غور، گل‌چمن در دایکندی و صدها بانوی دیگر در گوشه و کنار افغانستان قربانی وحشی‌گری‌ها و محکمه‌های صحرایی افراد سنتی و مردسالار شدند. همچنان، همه روزه شاهد جنایات فجیع علیه بانوان در افغانستان هستیم. این در حالی‌ست که قتل و جنایت علیه زنان در بسیاری از ولایت‌ها همگانی نمی‌شود و به‌دلیل واکنش‌های چون ننگ و غیرت و… که مردان از خود نشان می‌دهند مخفی می‌ماند و نابود می‌شود. این جنایات، توسط مردان قُلدری که حرف‌شان ‌را مقدس و خداگونه می‌بینند، اتفاق می‌افتد. به‌نظر می‌رسد که اگر فعالیت‌ها در راستای برابری زن و مرد به همین وضع ادامه پیدا کند، تا سال‌های سال این روند همچنان ادامه خواهد داشت. چون زن منحیث قربانی فقط دارد فریاد می‌کشد؛ اما حاکم و دادرس چه در نهادهای دولتی و چه در سطح عرف و مصلحت قومی، همان مردانی هستند که خشونت را تحمیل می‌کنند.
روز یازدهم اکتبر وقتی صفحه فیس‌بوک را باز کردم، با پیام‌های تبریکی، عکس‌هایی از دختران و سخنان مرتبط با همین موضوع که نشر شده بودند، روبه‌رو شدم. دقایقی را بالا و پایین رفتم، نوشته‌ها را خواندم و به عکس‌ها نگاه کردم. بی‌تأمل، اندکی بغض کردم و به جنایاتی که در هر لحظه علیه زنان صورت می‌گیرد فکر کردم. به یاد روز جهانی زن در سال گذشته افتادم؛ در صبح آن‌روز زنی با چشمان اشک‌بار و صورت کبود لباسش را که پر از خون بود به من نشان داد. او توسط یکی از مردان خانواده‌اش مورد لت‌وکوب قرار گرفته بود. در نهایت وقتی که به این همه جنایت فکر کردم، خشم سراپای وجودم را فرا گرفته بود. با دقت به قتل عزیزی که همین امسال از دست دادم، فکر کردم و سراسر وجودم پر شد از سنگینی‌ای سکوتی که سال‌های سال در برابر این جنایات در ذهن‌ها باقی ماند، پژمرد و در نهایت نابود شد. سکوت است و گذشت‌های نابه‌جای سنتی که قلدران محل‌ها همیشه در امان‌اند و پس از جنایت با غضب دستان آلوده به خون‌شان را می‌شویند و در پناه خانواده‌ها و یا بی‌قانونی دولت زند‌گی می‌کنند.
حالا که سال‌هاست از طرح و تدوین قوانین بین‌المللی مبنی بر برابری جنسیتی زن و مرد در جهان می‌گذرد و زنان در بسیاری از کشورها با داشتن حق برابر با مردان در زمینه‌های مختلف به رقابت می‌پردازند، اما در افغانستان حتا برخی از افرادی به ظاهر تحصیل‌کرده که قبای روشن‌فکری را به تن کرده‌اند از قتل زنی که قربانی محکمه‌ی صحرایی شده خوشحال می‌شوند. با شنیدن این سخن آب‌ دهن‌شان را قورت می‌دهند و با شادمانی دست در دست می‌زنند و می‌گویند: «عجب کار مردانه‌ای!»
بار سنگین این جنایات را باید به دوش این سکوت ممتد گذاشت. صدایی که به هر دلیلی در برابر این همه جنایت بلند نشده و در درون هر خانه و منطقه‌ی این جغرافیای ستم و سکوت با «خشم و خشونت مرد» و «مصلحت‌اندیشی زن» خفه شده، باید بلند شود و این سکوت را بشکند. این صدای اعتراض می‌تواند پایان‌بخش سکوت ممتد زن و خشونت تحمیلی مرد باشد؛ اگرنه، آغازگر انقلاب فکری در بین زنان خواهد شد تا زنان به خودشان جرأت بدهند که در برابر محاکم صحرایی و خشونت‌های خانواد‌گی بایستند و بر مصلحت‌اندیشی‌ای که سلطه‌ی مرد را تداوم بخشیده نقطه‌ی پایان بگذارد.
حرف‌های نگفته از قتل و محکمه‌های صحرایی تنها دلیلی‌ست که همه روزه زنان را به کام مرگ می‌کشانند. آن‌ها در قید قوانین نانوشته‌ی فردی آدم‌های قلدر و کورمغز به رگ‌بارهای خونین بسته و نابود می‌شوند. بنابراین، تنها کاری ممکن این است که تک‌‌تک زنان و دخترانی که حتا معلومات حداقل از حقوق‌ و آزادی‌شان دارند و می‌توانند با وجود مشکلات موجود حرف بزنند، سکوت‌شان را بشکنانند و در نهایت این اعتراض از «درد مشترک» را تبدیل به یک جریان عمومی و همگانی کنند.
هدف اساسی، تلاش برای برقراری پل برابری بین زن و مرد باشد و در این راه تا جایی که می‌توانند این صدای اعتراض مشترک را به گوش زنان حتا در دوردست‌ها برسانند. بدون شک، هستند زنان و دخترانی که با وجود آگاهی از حقوق انسانی‌شان در بسا موارد در برابر خشونت‌ها، تهدیدها و قلدری مردان اطراف‌شان سکوت می‌کنند. این افراد در همه‌جا، از خانه شروع تا دانشگاه، مکتب، کوچه و خانه‌ها پیدا می‌شوند. بانوان می‌توانند از هرجایی که بخواهند شروع کنند. مهم همگانی‌کردن این موضوعات، برای متوقف‌کردن محکمه‌های صحرایی و «نه»گفتن به سکوت است.
این امر می‌تواند خطرناک باشد و خطرات جانی در پی داشته باشد، اما ماندن و تحمل‌کردن درد قتل و جنایتی که هرلحظه صورت می‌گیرد، دشوارتر از آن است. بانوان معترض می‌توانند موضوعات زیادی چون مالکیت خویشتن بر زند‌گی و تن، داشتن آزادی‌های فردی، حق تصمیم‌گیری، داشتن حق برابر با مردان در خانواده و مراکز عمومی و خط‌کشیدن روی قوانینی را مطرح کنند که هر مردی برای خودش تعیین کرده و آن‌ها را در قالب سنگسار، کشتن زنان در پستوهای خانه و قلدری‌های همیشگی عملی می‌کنند. همچنان موضوع مهم دیگری را که باید جدی گرفت، گفتن این سخن به مردان است: حتا اگر زن و یا دختری مرتکب جرم و جنایتی شود، این موضوع باید در محکمه باصلاحیت‌ به اثبات برسد و به‌صورت قانونی مجرم شناخته شود؛ نه این‌که قربانی قلدری‌ها و قوانین فردی شوند.
تا این اعتراضات به‌صورت گسترده و فراگیر شکل نگیرد و کسانی از میان زنان جرأت اعتراض در برابر جنایات را نداشته باشد، بانوان به‌صورت عادی و همیشگی قربانی محکمه‌های صحرایی و سکوت یک نسل خواهد شد. بنابراین، شعار من، نه به‌عنوان یک دختر، بلکه به‌عنوان یک فرد و شهروند این جامعه در روز جهانی امسال این است: #نه_به_محکمه‌های_صحرایی #نه_به_سکوت!


اطلاعات روز / ۲۴ میزان ۱۳۹۸

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۴۶     سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم           میزان/عقرب    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی      شانزدهم اکتوبر  ۲۰۱۹