"سنگ ها کج، خشت ها کج، قالب و تهداب کج
نقشه ها کج، خط کش و انجینیر و پرکار کج"
بانویی را در سمت رئیس کمیسیون انتخابات گماردند. اشخاص متعدد و مورد
اطمینان واعتماد یا به اصطلاح " در خط برابر" را پرزه های فعال آن نهاد
تعیین نمودند. گفتند، جلو تقلب را می گیریم. انتخابات شفاف میداشته باشیم.
در گرفتن پول از خارج چانه زنی کردند. خارجی ها هم کرشمۀ سیاسی وناز ونخره
کردند که پول نمیدهیم ویا مقدار کمتر میدهیم. به منظور جلوگیری از تقلب با
هزینۀ بسیار وسیلۀ جلوگیری از آن نام "بیومتریک"( تعیین ویژه گی های افراد
با استفاده از تکنالوژی پیشرفته)، سر زبانها نشست و. . .
اما درعمل چه شد؟
نخست خواندیم وشنیدم که در کشور چند ملیونی ( نفوس افغانستان همیشه تقریبی،
تخمینی، قیاسی وفرمایشی بوده است وحالا گفته می شود حدود سی ملیون )، اندکی
بیشتر از دوملیون رای دادند. یعنی هیبت وترس آدمکشان طالبی شاید آنقدر
ایجاد موانع نکرده باشد که دلزده گی، مایوسی، بی اعتمادی وبی اطمینانی ناشی
از تقلب دورۀ پیشین انتخابات در دوری گزینی مردم از رفتن به پای صندوف رای،
تأثیر نهاده است. شاید هم با توجه به دست دراز ایالات متحدۀ امریکا در
ادارۀ امور وبا یادآوردن سفر جان کری وزیر خارجۀ ریاست جمهوری پیشین امریکا
که محمد اشرف غنی را رئیس جمهور تعیین کرد و به سرهای بریده وانگشت های قطع
شده، اعتنایی نشد، به این نتیجه رسیده باشند که چرا رای بدهیم، رئیس ما را
که رئیس صاحبان کلان تعیین می کنند.
ار "جریان انتخابات" هم فلم های بسیاری انتشار یافتند که صحنه های از خانه
پوری ورق های رای دهی را نشان میدادند. در این فلم ها که به وسیلۀ تلفونهای
دستی تهیه شده بودند، دیدیم که کسانی با عجله وشتاب ورق های جعلی را تهیه
میکنند. ورق هایی که "بیومتریک "نشده اند. پس آن وعده های پیشین چه شد؟ کار
استفاده از آن وسیله را چه جواب بدهند؟.
به نظر من صادقانه ترین و آماده ترین راه و روش موجود درجامعه را فصل هادی
مسملیار رئیس مجلس سنای افغانستان در این زمینه ابراز داشت. در پاسخ به
موضع بانو حوا نورستانی گفت: کسانی که فورمه های بیومتریک نشده را قبول
نداشته باشند، سر پدرش می قبولانیم. اگر تأثر وهمدردی خود را در برابر پدر
بانونورستانی ابراز کنیم، این جملات خواهد بود که گناه پدرش چیست؟ اگر
پدرشان وفات نموده باشد، گناه او چیست که حتا قبر وقبرستان او را آزار
بدهید؟. مگر جبر وفشار و زور بالای متوفا ویا زندۀ بی ارتباط با این موضوع
برای شما چه فایده دارد؟.
وقتی با این چرا ها مصروف بودم، یادم آمد که در سنت استبدادی وفرهنگ سیاسی
آن، قبولاندن وتحمیل نمودن رای خود بر دیگران با پهنایی از کاربرد، طرف
استفاده است. این رئیس صاحب مجلس اعیان افغانستان که با فرهنگ دموکراسی
سازش و جوششی نداشت وندارد. پس لزومدید آنانی را مطرح میکند که با تقلب،
فساد، زورگویی و برتری جویی خوی وعادت گرفته و آرزوهای خود را به ویژه در
اوضاعی که فساد بیداد میکند، رگ وراست، بی پرده وپوست کنده ابراز کرد.
نباید فراموش نمائیم که طی کمتر از این دو دهۀ پسین هم آنقدر کج رفتاری و
"بدماشی" رایج شده است که نه تنها در گروهی که رئیس مجلس اعیان از آن
جانبداری میکند واز طرف مردم به تیم تابوت ساز شهرت یافته، بلکه بسیار
گسترده و دارندۀ شادخ وپنجه هم شده است. اگر بیان واقعیت را احترام بگذاریم
و ابعاد کج گویی وکج رفتاری را ببینیم، دیگران و از جمله جناح مخالف پر
سروصدا، از داشتن خال های مشابه در چهره اش مبرا نیست.
پس این سخن سخیف او را دور از انتظار نباید تلقی نمود.
در پایان اجازه میخواهم که این مطلب را با شعری از محسن زردادی به پایان
ببرم.
هرچه راه رفتیم، دیدیم راه کج رفتار کج
شهرها کج، جاده ها کج، کوچه و بازار کج
سنگ ها کج، خشت ها کج، قالب و تهداب کج
نقشه ها کج خط کش و انجینیر و پرکار کج
داکتر کج نسخه و دارو و درمان جمله کج
چشم ها کج گردن و دست وسر بیمار کج
حرف ها کج، مولوی کج ، مسجد و ملا کج
ریش کج سجاده کج عمامه و دستار کج
دین و مذهب دام دنیا گشته اند در کجروی
جز جهاد وجنگ نبود حاصل این کارکج !!
تا به کی ایمان کج و وجدان کج و احساس کج
تا به کی گردن کج و قامت کج و رخسار کج ؟
تابه کی دولت کج و افکار کج، اهداف کج
تا به کی کشور کج و قانون کج و افزار کج؟
تا به کی مقصد کج و اسباب کج ،حمال کج
دوستان آیا به منزل میرسد این بار کج؟!
من نمی دانم چرا ما اینچنین کج گشته ایم
یا به اینسان ساخت مارا صانع و معمار کج ؟!
سخت بیزارم ازین کجگردشی و کجروی
سخت میخواهم بسوزم این همه بسیار کج
|