کابل ناتهـ، Kabulnath
حالا که دست های تو تسخیر میشوند قبل از وداع پیرهنت را به من بده عشق تو گرم میکند آغوش دیگری لطفی بکن و عطر تنت را به من بده عزیز چشم تو را صدقه بازغمگینی نگاه آیینه پر اشک گشته، میبینی؟ بریز هرچه غم و غصه است در جامم به افتخار تو سر میکشم که شیرینی عزیز من به نگاه تو سخت معتادم نوازشی، سخنی هرچه آیدم شادم عجب بلایی گرفتاریی بود آخر چو باد میکنی هستیی من، من آبادم
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۳۴۶ سال پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم میزان/عقرب ۱۳۹۸ هجری خورشیدی شانزدهم اکتوبر ۲۰۱۹