حق تعیین سرنوشت از اصول
معروف و معتبر قطعنامهها و فیصلههای سازمان ملل متحد است که در اسلام
نیز از اهمیت ویژه برخوردار میباشد. این اصل یکی از اصول چهاردهگانهای
بود که بر بنیاد آن جامعهی بینالملل تشکیل شد. از آن زمان به بعد طبق
شرایط دچار تحول شد تا اینکه در حقوق بینالملل معاصر به یکی از حقوق پایه
تبدیل گردید. این حق در مادهی ۱ منشور از آن تذکر رفته و همچنان در
زمرهی اهداف و مقاصد ملل متحد آمده است. منشور سازمان ملل از حق تعیین
سرنوشت به عنوان یکی از مبانی و پایههای روابط دوستانه و مسالمتآمیز بین
دولتها و ملتها نیز یاد کرده است. در مورد اهمیت این حق در اسلام، به آیت
۱۱ سوره رعد در قرآن میتوان استناد کرد. در آن آیت آمده است ـ ترجمه: «خدا
حال مردمی را تغییر نمیدهد، مگر خودشان تغییر ندهند.» در نظامهای
دموکراسی این انتخابات است که ملتها از طریق آن، اصل مهم یادشده را تمثیل
و سرنوشتشان را تعین میکنند. انتخابات در دموکراسی یکی از ارکان مهم و
بنیادی است.
انتخابات، دموکراسی و سایر ارزشهای از این دست در افغانستان مفاهیم تازه
نیست. برخلاف تصور حاکم، این ارزشها در افغانستان نه «نوپا» است و نه عمر
آن به هژده سال پس از سقوط رژیم طالبان برمیگردد. «جنبش روشنفکران» که
کارش تا سال ۱۳۰۹ه.خ ادامه یافت، بر ارزشهایی تأکید داشت که فقط در
دموکراسی میتواند تبلور یابد. پیش از آن از جنبش دیگری از میان آموزگاران
مکتب حبیبیه شکل میگیرد و تعدادی از اعضای آن در راوایاتی ۹ و در
روایتهایی ۱۱ سال زندانی میشوند و تعدادی دیگر چون مولوی محمدسرور واصف
ارغستانی، محمدعثمان خان پروانی، محمدایوب خان و سعدالله خان را توسط
توپ شهید میکنند. غبار در سال ۱۳۴۲ه.خ، یعنی ۵۶ سال پیش از جنبش
مشروطهخواهان افغانستان، از «نهضت دموکراسی» یاد میکند. ده سال اخیر
حکومت محمدظاهر شاه را دههی دموکراسی مینامند. در تداوم حاکمیت کمونیسم
در افغانستان، ویدیوهایی از داکتر نجیب وجود دارد که از انتخابات سخن
میزند. اسناد کتبی و ویدیویی از قول سران و رهبران مجاهدان افغانستان وجود
دارد که بر انتخابات تأکید میکنند. انتخابات و دموکراسی همیشه از خواستها
و ایدهآلهای قشر نخبهی کشور بوده است. بناءً سن دموکراسی در افغانستان
یکصدوچند سال میشود و دادخواهی برای آن و تمامی ارزشهایش پیر و پخته
شده است. در هژده سال پس از حادثهی ۱۱ سبتامبر ۲۰۰۱م و سقوط رژیم طالبان
برای دموکراسی زمینه فراهم شد تا قشر نخبهی کشور عملاً به این خواستشان
دست یابند.
مردم افغانستان در راستای حقطلبی جهت تعیین سرنوشتشان به دست خودشان
هزینههای هنگفتی پرداختهاند. نسلهایی تمام عمرشان را صرف این راه کرده
و نسلهایی نیز از جانشان که مهمتر از آن نیست، در این راه مایه
گذاشتهاند. اکنون ۱۸ سال میشود که مردم کشور به آنچه میخواستهاند، دست
یازیدهاند. به عبارت دیگر ۱۸ سال است که نسل سوم دموکراسی در افغانستان،
تازه دارد پای حاصل مبارزات دو نسل پیشینشان مینشیند. طی این ۱۸ سال در
دورهی عملی نیز تحقق دموکراسی از مردم ما قربانیهای فراوان گرفته است. از
بریده شدن انگشتانشان گرفته تا صدها سرباز ما که در این راستا خونشان را
مایه گذاشتهاند. بابت کمکهای هنگفت، منتدار و بدهکار جامعهی جهانی
شدهایم. در این دور برای گزینش رییس جمهور، چهار بار انتخابات برگزار
کردهایم. این انتخاباتها حامل تمام دستآوردها و ارزشهای ۱۸ سال اخیر
میشود. چهار انتخابات ریاست جمهوری در کشور به چهار پایهای میماند که
سنگینی وزن مبارزات و قربانیهای صدوچندسالهی سه نسل نخبه و روشنفکر
کشور را بر دوش میکشد که بسیار ناکافی است. چهار انتخاباتی که برگزار
کردیم، یکی پی دیگر لزران بوده است. میزان مشارکت مردم در این انتخاباتها
برعکس میزان تقلب در آنها، رو به کاهش نهاده است. کاهش مشارکت که حاصل
افزایش تقلب میباشد، سبب نگرانی شده است. نگرانی برای اینکه آیا دیگر
انتخاباتی خواهیم داشت؟ این نگرانی که آیا در انتخاباتی دیگر، مردم اشتراک
خواهند کرد؟ پس از این، انتخاباتی اگر نداشته باشیم، سنگینی مبارزات و آن
قربانیهای صدوچندساله چه میشود؟ دستآوردهای اینهمه مبارزات که طی
۱۸ سال آخر رقم خورده است، به کجا میانجامد؟ و…
انتخابات ۲۰۱۹ نه تنها سرنوشت مردم افغانستان، که سرنوشت دموکراسی در
افغانستان را نیز تعیین میکند. کمیسیونهای مستقل انتخاباتی، دستههای
انتخاباتی، نهادهای ناظر داخلی و خارجی و باقی طرفهای شریک در انتخابات
۲۰۱۹، مسوولیت دارند تا به آرای پاک مردم ارج قایل باشند، نتیجهی انتخابات
را براساس ارادهی مردم اعلام کنند و از قربانیهای یک قرن مردم کشور
پاسداری نمایند. در غیر آن به حیثیت دموکراسی لطمه زده، مردم نسبت به
انتخابات بیباور شدهاند که اعادهی حیثیت دموکراسی تا انتخابات دیگر که
افغانستان تنها خواهد بود، ناممکن است.