دستت را که می گیرم
به باغی میرسم
مسلح با نگاه تیز گنجشکان
و کبوتران صف کشیده
چون شورشی های که
به کودتا می اندیشند
تن تو
کشوری ست که
من
وجب وجب خاکش را سوگند خوردم
و
به همه کبوتران شورشی دستور داده ام
تا
از گیسوان من پرچمی بسازند
و
گنجشکان
فریاد بزنند که
تاریخ از نگاه تو آغاز شده است
باید همه بدانند
پیش از تو هیچ چیز سر جایش نبود
نه شهر
نه دشت
نه کوه
نه جنگل
دستت را که می گیرم
به کشوری می رسم که
در آن دریا سرود
عشق آرامشی همیشگی ست را
می خواند.
۲۱ سنبله ۱۳۹۸