۱ - آغازین
اکتوبرامسال هژدهمین سال حمله نظامی امریکا علیه سرنگونی گروه امارت اسلامی
طالبان در افغانستان است. دراوایل حمله نظامی که بتاریخ هفتم اکتوبر۲۰۰۱
تحت نام (Coperation Enduring Freedom) صورت گرفت، تنها عملیات نظامی تحت
فرمان وکنترول امریکا بود. طولی نکشید که کم وبیش ۴۰ کشورجهان در حدود ۱۰۰
هزارعسکراز پیمان ناتو وغیره کشورها برای پا سازی افغانستان از گروه های
تروریست مذهبی از قبیل طالبان امارت اسلامی افغانستان، القاعده ، حزب جنبش
ازبکستان ، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، حزب اسلامی خالص ، شبکه حقانی ، جیش
محمد ، لشکرطبیه ، تحریک طالبان پاکستان ، امارت اسلامی وزیرستان ، تحریک
نقش شریعت محمدی و غیره که افغانستان را لانه خود ساخته بودند، صف کشیدند.
گروه های تروریستی که ازآنها نام برده شد، درایام اشغال نظامی افغانستان
توسط شوروی سابق از برکت حمایت مالی ، نظامی، اداری حکومات امریکا، انگلیس،
عربستان سعودی، پاکستان و برخی از کشورهای عربی خلیج فارس و جمهوری اسلامی
ایران سازمان داده شده بودند.
طالبان امارت اسلامی افغانستان ، که در کنترول سیاسی حکومت پاکستان اند و
توسط ارتش پاکستان تربیه میشوند تا اکنون درصحنه جنگ های روزانه ازهرگونه
اعمال تروریستی به سبک فاشیسم علیه مردم بیگناه افغانستان دربغ نکرده و نمی
کنند.
اکنون حکومت پاکستان نسل دوم طالبان افغانستان را که تحت رهبری برخی از نو
رسیده گان حزب خلق اند در صحنه سیاسی پیشگام نموده است. طالبان پیوسته برخی
از نوجوانان افغان را که مدرسه دیده و تربیه شده گان نظامیان پاکستان می
باشند، برای اعمال ترورسیتی به سبک فرهنگ انتهاری عربی در محافل پرجمیعت
برادران افغانی شان استفاده می نمایند که باعث قتل کثیری از بیگناهان
افغانستان می شوند . تنها درماه اگست ۲۰۱۹ در حدود ۳۰۰۰ انسانهای بیگاه
افغان کشته شدند.
بعد از ۱۷سال جنگ و خون ریزی حکومت پاکستان موفق شد تا طالبان افغانستان را
برای احراض دوباره قدرت مرکزی افغانستان با حکومت امریکا به میزه مذاکره به
کشاند. طالبان خواهان امضای توافق نامه صلح با عنوان (امارت اسلامی)
افغانستان که درزمان نظامداری این گروه ترریستی بر أفغانستان نامگذاری شوده
بود، بودند. حکومت پاکستان در تلاش است ، تا واپس امارت اسلامی طالبان را
درافغانستان سر وسامان سیاسی دهد. جالب است که تا هنوز برخی از مصارف
طالبان افغانستان ازبودجه وزارت دفاع امریکا پرداخته میشود.
۲ - نظام امارت اسلامی طالبان
خمیرمایه ی این مضمون از
گفتگوی که اکنون بین گروه تروریستی طالبان و حکومت امریکا درزمینه چگونگی
به قدرت رساندن این گروه جریان دارد، نشات گرفته است. اگر به دور از تقليد
و با پرهيز ازهرگونه تعصب و تقدس صـريح و واضح تاريخ اسلام را ببينيم ،
طالبان أفغانستان ازنگاه اجرای تمامی قوانین اسلامی ، نمونه واقعی از
رسومات وسنت عشيره ای۱۴۰۰ قبل شبه جزيره ی عربستان اند. اسلام طالبی با
اجرای قواعـد عشيره ی آن شاید در ابتدای ظهور اسلام در شبه جزيره ی عربستان
مناسب بوده است، اما امروزه درافغانستان كـاربردی ندارد.
اکنون در افغانستان جوشش و اسـتحكام قـوانين امارت اسلام طالبی نمـی توان
مورد اجرا قرار گیرد. برای اینکه نسل جوان أفغانستان که ۱۸ سال قبل از برکت
جامعه جهانی، چشم به دنیایی کشوده است که بر پابه صنعت و فنون و دانشگاه
های مختلف ووجود نهاد های مدنیت گرا و هنر و فرهنگ که حاصل از به كارگيری
خرد انـسان در قرون معاصراست، بنآ نهاده شده است. اگرچه رشد جامعه از نگاه
اقتصادی و اجتماعی ضعیف است، با آن هم تقیردادن به فرهنگ ارتجاعی نظام
امارت اسلامی غیرممکن است.
برای اینکه ادیان ابراهیمی، ویا هر دین مذهب دیگری بر پایه فاکت، فلسفه و
علم بنآ نیافته است، تا بتوان با فلسفه وعلم بـا آن روبـرو شـد . دين اسلام
مخصوص به رسومات و آدابـی ويـژه و مخـتص بـه تـاريخی زمان خود محـدود است.
اکنون طرح امارت اسلامی طالبان به جای نظام ریاست جمهوری کنونی در
افغانستان یک نوع تقابل ميان واقع و افسانه، علم و خرافات، ظلمت و نور و
آزادی و سركوب است. ايـن باورهای مذهبی، جـز بـا سـلاح علـم و روشهای
دموكراسی و در جامعه ای مدنی، و از طريق افـشاگری و تحقيـق در مـورد متون
واقعی امارت اسلامی طالبان و تاريخ آغشته به تلخی و خونی كه توسط اعمال این
گروه علیه مردم بیگناه افغانستان غليان دارد، بـا هـيچ گفتار و هيچ شـيوه
ای بـه زبالـه دان تـاريخ نمـی پيونـدد.
از این رو لازم اسـت که روشن گران افغانستان چـشم بصيرت خود را بر روی اين
دين بگشايند. اين ديدگاه من است و تلاشهايم دراين مضمون اين ديدگاه است .
اگر مذاهب اسلامی با اجبار و زور شمشير، ۱۴۰۰ سال پيش اين قـوانين را بـر
جامعـه ای که أفغانستان امروزی جزحوزه فرهنگی آن بود، تحميـل نمـی كردنـد،
بـا نـام خـدا دسـت بـه کشتار غيرمسلمانان و قتل عام ملت ها و جوامع ديگر
نمی زدند، تجـاوز بـه زنـان، برده داری و هتك حرمت و خشونت عليه زنان را
روا نمی داشتند، اگراین دين از دولت جدا می بود، و در آزادی های فردی انسان
ها دخالت نمی كـرد، قطعاً امروز حوزه فرهنگی باستان کهن که أفغا نستان نیز
شامل آن بود دراین گذرگاه تاریک که شالوده ی این دین است ، از ازرشد فرهنگی
و اقتصادی دیگری بر خوردار می بود و روان جامعه بر یک عقلنیت استوار میشد.
بی دلیل نبود که ابن خلدون به این واقعیت تاریک تاریخ اسلام آشاره ی دارد
که حملات اعراب حوزه فرهنگی بحره روم و امثالهم را ویران کردند و تمدنهای
دیرینه را از بین بردند. روشن گران أفغان باید تحقيقاتی اين چنين را وظيفه
ی خود قرار دهند و پرده گشايی از شريعت هایی بنمایند، كه قبلاً به سبب
سركوب و عدم آزادی بيان جايگاه خود را در جامعه نيافته اند.
با کمال تاسف يکی از شعارهای ظاهراً رايج روشن فکران درميان ما تکرار اين
جملات است، نبايد به باورهای مردم بی احترامی کرد.هرعقيده ای محترم است. از
خويش می پرسم که براستی معنای عبارت لزوم احترام به باورهای مردم چيست؟ حد
معین اين احترام کجاست؟ برای اينکه به صاحبان باورهای مختلف بی احترامی
نشود درکجا بايد متوجه خط قرمزها شد؟ ويا چگونه می توان دموکراسی خواه بود
و، درعين حال، به نويسندگان و گويندگان فرمان داد که نگو و ننويس مبادا که
به باورهای مردم اهانت کرده باشی؟
لزوم احترام گذاشتن به باورهای مردم بلافاصله به امری ضد دموکراسی و ضد
آزادی بيان تبديل شده و صراحتاً مسير کوشندگان راه «روشنگری» را ـ که شرط
اول رهائی و دموکراسی است ـ به سراشيب سقوط در درهء کهنهء مذهبی وسرکوب
آزادی بيان می کشاند.
۳ - جمهوری اسلامی نظام فعلی افغانستان
اکنون در جهان معاصرفرض اول برداشتی که از تیوری ماکس وبرآلمانی در باره
نظام های سیاسی اراعه می شود، این است که دولت ها برگزيده و، در نتيجه،
نمايندهء ملت ها هستند، خدمتگذار آنانند، در مجامع بين المللی از حقوق آنها
دفاع می کنند، در داخل موظف به فراهم آورن لوازم راحت و آسايش و رفاه مردم
خويشند، منابع مالی مملکت را به مقتصدانه ترين صورت و با بيشترين بهره گيری
های ممکن بکار می گيرند، حقوق مردم را پاس می دارند و نمی گذارند که به کسی
ظلم و اجحاف شود، در مقابل مردم پاسخگو هستند و می دانند که قدرت خود را از
مردم گرفته اند و اين مردم می توانند، هروقت بخواهند ـ با استفاده از مجاری
قانونی ـ آنها را از مصادر قدرت به زير کشند. يعنی، شما، با تکيه بر مفاهيم
سياسی مدرن، اول حقانيت و مشروعيت يک دولت را می پذيريد و آنگاه اشتباهات و
خطاهايش را متذکر شده و نسبت به آنها اعتراض می کنيد.
حال، اگر بخواهيم بجای ارائهء تعريف های کلی ماکس وبر، بصورتی عملی تفاوت
های جوامع مدنی شده و مدنی نشده را تشريح کرده و نتايج اين مدنی نشدگی را،
بخصوص در رفتارها و انديشه ها و فعاليت های سياسی برخی از خودمان که درحدود
نیم قرن است که در جوامع صنعتی ومدنی زندگی می کنیم ولی چون از (جامعه ای
مدنی نشده برخاسته ايم) توضيح دهيم، بحث طولانی است. برای اینکه برخی ازما
خارج نشسته ها بعد از چهل سال امرار حیات در جوامع صنعتی،هنوز مدنی
نیستنیم.
پس بهتر است بسیاری خارج نشسته ها، راه حل هائی را که یک عده جوانان داخل
افغانستان درحلقه نهاد های فرهنگی جستجوی می کنند و پیشه خود قراردادند تا
به آشنایی و کمک متدد های که جوامع پيشرفته برای مشکلات سياسی خود يافته و
به مدد اعمال آنها به سطح جامعهء مدنی فرا روئيده اند قبول کنیم و مطرح بحث
قراردهیم ، تا به چنين تحلیلی های روی نظام سیاسی افغانستان و انتخابات
قدرت مرکزی و تحکیم نظام سیاسی افغانستان که مورد نظرما است ، روشن سازیم.
اکنون صحبت های سیاسی قوم گرایانه بعضی از خارج نشسته ها به کلی بی مورد
است. برای اینکه ما اکنون درافغانستان ازنگاه رشد اقتصادی با پديدهء
شهرنشينی و زندگی شهری سرو کار داريم متعاسفانه قشر بیرونی افغانستان باید
ازدير زمان متوجه آن میشد که اکنون رشد اقتصادی و اجتماعی زندگی
درأفغانستان، دارای مقتضياتی است که مقایسه با چهل سال قبل أفغانستان فرق
دارد.
به گمان من، اکنون قدرت مرکزی افغانستان بين دواردوگاه جمهوری اسلامی يا
امارت اسلامی طالبان قرار گرفته است. درپهلوی این دو، نظریات دیگری ازافغان
های بیرونی و درداخل کشور که درآن طيفی از جناح های جهادی و جنگ سالاران
پیشین طرفداران براندازِی نظام جمهوی اسلامی اند، این طیف اغلب بی آنکه خود
بدانند، به حالت بلاتکليفی و تعليق به سر می برند. هرکس به براندازی يا
لزوم انحلال جمهوری اسلامی افغانستان معتقد است بايد از هياهوی افشاگری و
ايرادگيری سطحی و قوم گرابانه غير ريشه ای خارج شود تا، با مطالعهء علمی در
راستای يافتن پاسخی عملی برای اين پرسش اقدام کند. سخن گفتن ازسرنگونی قدرت
سیاسی افغانستان هيچ حرف تازه ای نیست این نوع گفتگو ها تکرار تاریخ نیم
قرن اخیر افغانستان است و بس .
تورنتو، کاناد. ستمبر ۲۰۱۹
*********
|