ای جانِ جان من
وقتی که برگردی
از آسمان دیدهگانم ابرها پرواز خواهد کرد
و چشمهای غصه ناکم لانه های نور خواهد شد
دیگر تن من با تن شب آشنا هرگز نخواهد بود
غمناله ها هرگز نخواهد بود
دیگر شب آلوده سکوتی سرد سر دستان
سر بینه دیواری میان ما نخواهد ساخت
وقتی که برگردی
من در خطوط سبز دستانت
در تپه وینوس
راهی برای سرنوشت خویش خواهم یافت
و آن را
با خط قلب و زندهگی پیوند خواهم داد
وقتی که برگردی
من در حصار آهنین بازوان تو
تا انتهای فصلها،
خود را
محبوس خواهم ساخت
و فصلها تا انتها سرسبز خواهد ماند
وفتی که برگردی
در سایه سارقامت سبزت
من عشق را تفسیر خواهم کرد
این جان جان جان جان من
قتی که برگردی
وتی که برگردی.
|