صدا، صدایی تو بود
که مینواخت به گوشم
سرودی از شب دیدار
ترانه یی از عشق
تمام قامت من
به سازی میمانست
که بعد عمر سکوت
شبی آرام برآن پنجه میکشید کسی
نوای دیگری از تار جان من میخاست
نوای ناب نا سروده غزلهایی
نوای خواهش تهمانده در نگاه تمنایی
نوایی از لب پردرد بینوایی
صدا صدا
صدا صدا
صدا صدایی
تمام هستی من
فقط صدا شده بود
تمام ساحت دنیا
تمام وسعت بالا
و تا به عرش خدا
تمامت ملکوت
پر از طنین صدا بود
صدا، صدایی تو بود
هوا، هوایی تو بود
و شب
پرنده و باران
سرودی از شب دیدار را
زمزمه میکردند
"کریمه طهوری ویدا"
شب اول دسامبر۱۹۸۵ |