کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

حبیبه کوهستانی

    

 
فاصله...

 

 



به تو مینگرم و
چون سرزمین زخم خورده ام
پر میشوم از فاصله
در رگانم
گله ی اسپ های وحشی فاصله میدود،
فاصله در چشم هایم پرده میکشد
هر چه به فاصله چنگ میزنم،
بزرگتر میشود
وسعت مرا عبور میکند
و خودم فاصله میشوم
کوچه یک خلوت تنهاییست
پر از اشباح
گم میشوم در ازدحام سایه ها
فرو میبرم سر در میان دستانم
خانه ام پر از سکوت فاصله ست
وحشت تاریکی
در حصار دیوار های بیجانم ،
نگهبانم گشته
جغد زشتخوی شب ، بسته برویم در و پنجره را
دوزخی ست کاشانه ام از آتش فاصله ها
به آسمان مینگرم
و میلرزم از بیرنگی خورشید عزادار
هوا پر از دود انفجار
گم کرده ام گام هایم را
گام به گام زخم می خورم ،
درنمکسار بن بست غربت !
سرد میشوم،
از روح سرما دیده ی وطن
پرنده ها کوچیده اند، در هنگامه ی فاصله
خالی شده سرو، از چهچه قناری
بوم سیاه ، لانه کرده به هر شاخ
دریاچه ،
دریاچه دگر آرام نیست
مرغابی ، فاصله دارد با آب
قوی عاشق ، دگر بر موج ها ، سینه نمی ساید
نیلوفر زیبا
پژمرده در مرداب فاصله
بیزارم ازهر چه مردابست
دلم برای نیلوفر های پژمرده ، می سوزد
هیچم من
هیاهویی ست در من،
فریاد خاموشم در گلوی بغض کرده ام
میغلطم در بستر بیخواب
به شب نفرین می گویم
که شبیه فاصله هاست
چشم می بندم
خواب می بینم
که فاصله را
در جام خورشید می نوشم
پر می شوم
از رسیدن
از نور
و فاصله معنی بیهوده یی می شود

(ح . کوهستانی )
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۴۳     سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم           سنبله    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی        اول سپتمبر  ۲۰۱۹