خون مردم کاش اینقدر پوچ و بی معنا نبود
کاش دست انتقام از آستین کوتاه نبود
پشته ها از کشته ها بین تا ثریا قد کشید
دست و پا و کله خشتِ معبدِ دارا نبود
این همه خون را کدامین اقیانوس نام کنم
ریختند و در کویر خشم شان پیدا نبود
تا دراکولای جنگ از تشنگی جان میسپرد
کاش رنگ سرخ، رنگِ خونِ آدمها نبود
آه...بنام دستگیری غولِ ما انگاشتند
کاش پای لنگ ما محتاج هیچ اعصا نبود
ننگ بر بازار رسواییِ این سوداگران
بوی گندی زین چنین، گاهی درین دنیا نبود
مینا ساحل-پاریس
7 آگست 2019 |