پرنده ی خیال تو
به گلشن امید من
چه سالها،
چه سالها، که پر کشود. شاخه جست و لانه کرد
چه سالهای سبز سبز خوش نمود
و لاله های سرخپوش گرم جوش
چه آشنا به درد ها
چه شادمان بدم
از آنکه خون گرم زندگی
به گلشن امید من دویده بود
و آن پرندهی عزیز،
سرود عشق را سروده بود
***
پرنده خیال تو
به گلشن امید من
چه سالهای سرد سرد برفپوش نیز
نشست و لانه کرد
امید پر کشودنش
زلای شاخه های سرد برفپوش
بجز خیال سرد برف گونه ی نبود
***
چرا خیال؟
مگر نه،
ای (پرنده امید دلنواز من)
که :
برف آب می شود
شگوفه خنده می کند
و آفتاب می شود
جوانه های سبز سبزیک امید
به تار و پود هستی تو
ریشه می کند
و خون سبز یک بهار
به گلشن امید من دو باره می وزد |