«امیر حبیب الله خان» از شاهان خوشگذرانی بود که در زمان پدرش «امیر
عبدالرحمن خان» 8 همسر داشت و بعد از فوت پدرش، 4 زن خود را طلاق داد تا
رفتارش مطابق و موافق شرع باشد.
امیر حبیب الله هر چند که 4 زن خود را طلاق داد ولی بر زنان حرمسرای خود
همچنان میافزود و آنگونه که «نجیب مایل هروی» در کتاب «تاریخ و زبان در
افغانستان» ذکر کرده است، امیر حتی به زنان حرمسرا هم بسنده نمیکرد و
بیشتر ایام را در منزل خواهر خود «هاجر خانم» ملقب به «اخت السراج» میرفت
و تا پاسی از شب به عیاشی مشغول بود.
در برخی از منابع تاریخی نقل شده است که وی بیش از 100 زن زیبا در حرمسرای
خود داشت که از آنان به عنوان کنیز نگهداری میکرد.
قدرت بی حد و حساب وی، عدم نظارت بر عملکرد این شاه و عیاشیهای گسترده،
امیر حبیب الله را به تدریج از رسیدگی به امور کشور بازداشت و مخالفتها با
وی آغاز شد و برخی از درون دربار قصد جان وی را کردند.
امان الله خان در زمان حاکمیت پدرش، به صورت مخفی و به دور از چشم پدر با
افسران ارتش افغانستان رابطه برقرار کرده بود و ارتباط ویژهای هم با عمویش
«نصرالله خان» که مخالف امیر حبیب الله بود داشت.
بر اساس شواهد تاریخی امان الله خان طرح کودتا را علیه پدرش با کمک «حزب
سری دربار» سامان داد و طبق این طرح قرار شد امیر حبیب الله در جلال آباد
توسط یک سرباز به قتل برسد و نایب السلطنه جانشین وی شود، ولی طرح کودتا
نافرجام ماند و به دلایلی اجرا نشد.
آنگونه که «سید محمد باقر مصباح زاده» در کتاب «آغاز و فرجام جنبشهای
سیاسی در افغانستان» نقل کرده است، امان الله خان دست از فعالیت علیه پدر
بر نداشت و منتظر فرصت بود تا نقشه خود را عملی کند.
امیر حبیب الله که بیشتر عمرش را در عیاشی سپری میکرد، سرانجام نیز حسادت
یکی از زنان خود «سرور سلطان خانم» مادر امان الله را بر انگیخت.
بر اساس نوشته نجیب مایل هروی شبی در قصر چهلستون کابل بزمی توسط خواهر
امیر تدارک دیده میشود و امیر حبیب الله در آن شرکت میکند و تا پاسی از
شب به می نوشی و ساقی نوازی در کنار زنان مشغول میشود.
سرور سلطان از ماجرا آگاه میشود و خود را به چهلستون میرساند و این امر
حبیب الله خان را عصبانی و فردای آن شب سرور سلطان خانم را طلاق میدهد.
زن مذکور از این بابت از امیر کینه به دل میگیرد و قصد جان امیر را میکند
و در این کار برخی مانند پسرش امان الله خان را با خود همراه میکند.
امان الله خان که در پی فرصت بود نهایت استفاده را از موقعیت برد و نقشه
قتل پدر خود را با کمک مادرش و برخی دیگر از عوامل دربار عملی کرد.
سرانجام امیر حبیب الله در شب دوم اسفند 1297 در منطقه «کله گوش» لغمان
توسط فردی ناشناس به قتل رسید.
امان الله خان بلافاصله بعد از قتل پدر، مجلسی در دربار تشکیل داد تا هویت
خود و قاتلان اصلی مخفی بماند. در این جلسه 3 نفر به قتل امیر متهم شدند که
2 نفر آنان که از اعضای دربار بودند بعدها آزاد شدند و امان الله خان، با
ترفندهای گوناگون قاتل حقیقی را پنهان کرد و «کنل عیلرضا» را که از مردم
شیعه مذهب بود به عنوان قاتل پدرش معرفی کرد.
آنگونه که در منابع تاریخی نقل شده است، امان الله خان متوجه شده بود که
علیرضا قاتل و مسببان توطئه را میشناسد.
سرانجام «سعدالدین قاضی القضات» علیرضا را قاتل معرفی کرد و فتوا داد که:
اگر کلنل علیرضا خان قاتل هم نباشد ریختن خون شیعه هدر و بلکه حصول ثواب و
رضای داور و پیغمبر و خلفا به خصوص ابوبکر و عمر است.
و سرانجام کلنل علیرضا با سر نیزههای حکومت قبل از مرگ شکنجه و قطعه قطعه
شد و آنگونه که نجیب مایل هروی توصیف کرده است: امیر امان الله خان به
خواستههایش نائل آمد و علیرضا قطعه قطعه شد و یاد حسنک را در تاریخ معاصر،
تازه و فروزنده کرد.
«شجاع الدوله خان فراشباشی» که از مخالفان امیر حبیب الله و قاتل اصلی بود
به پاس خدمتش به ریاست امنیت کابل منصوب شد و سردار نادر خان هم که در این
قتل متهم بود به وزارت دفاع منصوب شد.
بعد از کشته شدن امیر حبیب الله خان، امان الله بر تخت سلطنت نشست و در
نخستین اقدام در روز سوم مارس 1919 نامهای به «لارد چلمسفورد» نایب
السلطنه انگلستان در هند فرستاد و خود را آزاد و مستقل اعلام کرد.
بعد از فرستادن این نامه به دولت انگلستان امان الله خان اعلامیه مفصلی را
در 2 هزار و 500 برگ چاپ و آن را در تمام شهرهای افغانستان منتشر کرد و این
اعلامیه را میتوان نخستین سند مکتوب و رسمی استقلال افغانستان به حساب
آورد.
در این سند امان الله خان خبر قتل پدر خود را به اطلاع عموم مردم رساند و
بر قاتلین وی لعن و نفرین فرستاد و خود را به عنوان پادشاه افغانستان اعلام
و پیروی از دین مبین اسلام را وظیفه خود خواند و استقلال افغانستان و همه
مظلومان را خواستار شد.
چند روز بعد از انتشار این اعلامیه «محمود طرزی» که مسئول روابط خارجی دولت
افغانستان بود، نامهای به دولت انگلستان فرستاد و خود را به عنوان وزیر
خارجه دولت افغانستان معرفی کرد و علاوه بر انگلستان سایر کشورها را هم از
این اقدام مطلع کرد، روسیه و ترکیه نخستین کشورهایی بودند که استقلال
افغانستان را به رسمیت شناختند.
دولت انگلستان به هیچ یک از خواستههای امان الله خان پاسخ نداد و در نتیجه
اقدامات و نامهنگاریهای دولت افغانستان با دولت انگلستان، جنگ میان 2
کشور در مناطق «جلالآباد»، «قندهار» و مناطقی از مرز با پاکستان امروزی
آغاز و امان الله خان نیروهای خود را به مناطق مرزی پاکستان امروزی رساند.
در دوم اسفند 1297 امان الله خان در جمع مردم کابل در جلو قصر «سلام خانه»
سخنرانی کرد و بر قاتلان پدرش لعنت و نفرین فرستاد و قول داد تا قاتلان پدر
خود را به سزای اعمالشان برساند.
وی در این سخنرانی که خیلی با احساسات سخن میگفت و در حالی که شمشیر در
دست و لباس نظامی بر تن داشت، سربازان و مردم را مخاطب قرار داد و گفت:
برادران عزیز و غیور من! من این لباس سربازی را از بدن خود بیرون نمیکنم
تا زمانی که لباس استقلال را برای شما تهیه کنم، من این شمشیر را در نیام
نمیآورم تا قاصب حقوق شما برادران و محبان خود را، به جای خودشان ننشانم.
ای سربازان فداکار من! بیاورید آخرین هستی خود را برای نجات وطن. بیاید که
سرهای پر غیرت خود را برای خلاصی وطن فدا سازیم.
امان الله خان در این سخنرانی، با اعلام آزادی و استقلال افغانستان، تمام
پیمانهای گذشته که در دوران حاکمان پیشین افغانستان با انگلستان منعقد شده
بود را لغو کرد.
|