روز 26 سرطان سال 1398 خورشیدی است. برای من و آنانی که در گونۀ بی گسست به
رویداد های تأثیر نهادۀ پیشینه نیز عطف نموده و دست از بررسی بر نداشته
اند، این روز، کودتای 26 سرطان محمد داؤود خان مشهور به سردار داؤود را
تداعی می نماید. بدون تردید در بررسی وقایع تاریخی همواره زمینه و عوامل
پیشینه و پیامدها را نیز برای ارزیابی فراز می آیند.
دراین چار چوب وقتی به نقش محمد داؤود می نگریم، مراحل مختلف حیات، مسؤولیت
ها وکارکرد های او نیز سزاوار بازشناسی و ارزیابی اند. فشرده اش:
جوانی که دربستر امکانات خاندانی وحکومت خاندانی، بیشترین آموزش های
سردارمحمد هاشم خان را رهنما قرا داده بود، در نظر می آید. جوانی که همواره
با امر ودستور دهی خوی وعادت یافت، سرانجام در شروع دهۀ چهل خورشیدی،
آرزومندی ها ورفتار محمد ظاهرشاه را مغایر تمنیات، خوی وعادتی می یابد که
با آن آمیخته شده بود.
واکنش وی هم در 26 سرطان 1352 تبارز یافت.
ما در بحث بیشتر پیرامون نقش وی در چند دهۀ تاریخ افغانستان، نخست از همه
نیازمند درج وقایع و کارکرد های وی استیم. دوم، به بررسی و موضعگیری هایی
مواجه می شویم ویا خود را مواجه می بینیم که ارزیابی رویدادها، از منتقدین
مختلف مطالبه می نماید. با آوردن مثال هایی این موضوع را بازتر می نمائیم:
سردار محمد داؤود در دهۀ سی خورشیدی تعدادی ازهموطنان دارندۀ آرزوها وطرح
های بهبود خواهانه را سرکوب وزندانی نمود. این یک واقعیت تاریخی است. اما
در قبال آن هنوز ارزیابی واحد وجود ندارد. زیرا کسانی که حکومت
دیکتاتورمآبانه و توتالیتر را می پسندند و هنوز ناف نابردۀ فکری از آن
دارند، برچنان سرکوب ها صحه می گذارند. اما کسانی که نقش مردم خارج دربار
سلطنتی را نیز احترام نهاده و زجر وشکنجۀ انسانها را محکوم میکنند؛ محمد
داوود را مسبب بسا پسمانی ها و با اعمال جفا آمیز می شناسند.
در هنگام ریاست جمهوری شاهانه اش نیز به سرکوب های پرداخت که پیروان صادق
ونا صادق، سیاست باز ومعامله گر، هم سرکوب ها را ناشی از توطئه نمی پذیرند،
یعنی جعل را در تاریخنگاری تحمیل میکنند و هم نتایج زیانبار را نیز نمی
پذیرند. آنچه علیه محمد هاشم میوندوال وتعداد دیگری از هموطنان ما زیرنام
"کودتای محمد هاشم میوندوال" در واضح ترین شکل جفا آمیز، وی و همکاران
دسیسه باز انجام دادند، نیز از این مثالها است.
اگر رفع حجاب محتاطانه را در ایام صدارت وی در پایان سالهای دهۀ سی خورشیدی
نیز در نظر آوریم، آن واقعیت تاریخی، در حالی که زمینۀ تردید نمی یابد، اما
نتیجه گیریها، صحه نهادن ها و یا محکومیت آن برمی گردد به مواضع و دیدگاه
های پژوهشگر ویا منتقد تاریخی- سیاسی واجتماعی.
این موضعگیری های مختلف اکنون نیز تبارز داشته وعمر نموده اند. آنانی که به
مخالفت با رفع حجاب و زمینه یابی نقش دختران وزنان پرداخته بودند، امروز
تعمیق آنرا در هیأت بسیار دل ازار زن ستیزانه می نگریم. در حالی که بیش از
نصف نفوس کشورما، زنان، مادران، خواهران و دختران نیاز شدید به جلب توجه،
به رفع نیازهای بسیار ابتدایی و برنامه های بهبود خواهانه دارند. برنامه
هایی مورد نیاز مردم که متأسفانه با جان یابی، برنامه های زن ستیزانه و
آمیخته با تبعیض جنسیتی، محکوم میشوند. جفا آمیزتر آنست که حکومت کنونی قدم
های زن ستیزانه و زیانبار را گرامی می دارد.
هنگامی که آن اقدام مثبت در زمینۀ رفع حجاب را یاد می نمائیم، هرگز سیاست
کلی دیکتاتور منشانه ، خود رایانه و بی توجهی به نقش مردم، بی توجهی
زیانبار به رشد وتعالی فرهنگی و شگوفا را که در یکی از ابعاد خود، دشمنی با
زن را نیز زمینۀ رشد وپرورش داده است، از نظر دور نمی دارد.