آیا تا به حال اصطلاح پرتاب میان گرگ ها را شنیده اید؟ اگر شنیده اید آیا
در ادامه ی زندگی شخصی خود یا دیگران از آن به تجربه نشسته اید؟
نخست نیاز است از ایجاد و کاربرد این اصطلاح چیزهایی بدانیم تا برسیم به
آنجایی که در پی دریافت از این مقال هستیم.
در گذشته های دور سازمان اطلاعاتی و امنیتی اتحاد شوروی آنزمان دست به کار
شد تکنیکی را به کار بگیرد که هر منتقدی ٬ پرخاشگری ٬ معترضی ٬ دگراندیشی
و... بخواهند در برابر دولت و حکومت مشکل ایجاد می کنند یا کنند باید پس از
شناسایی ؛ چه شخص باشد یا سازمان و یا تشکل دیگری ٬ بدون این که دستگیر
شوند و یا مورد باز جویی قرار بگیرند و به زندان بروند چه بهتر که به گونه
ی نامریی و غیرمستقیم به خود اوشان گرفتاری ها ٬ مشکلات و بن بست هایی که
مانع فعالیت های شان گردد بوجود آورده شود تا از اثر آنها یاس ٬ ناامیدی ٬
بدبختی شخصی ٬ روحی و عاطفی دامنگیر شان شود و دیگر هر چند دست و پا بزنند
؛ هرگز نتوانند با این گرفتاری های ایجاد شده مزاحمت خلق نمایند.
پخش و اجرای این دستورالعمل آنهم در کمترین زمان چنان موثر افتاد که حتا
برخی از آدم های فعال در این عرصه را به مریضی های روانی تا سرحد جنون و
خود کشی مبتلا و وادار کرد. چون این تکنیک نتیجه ی خوب و کارا همراه داشت
سازمان های اطلاعاتی و امنیتی کشور های اقمار اتحاد شوروی ٬ نیز به کار
بستند.
حالا که با چنین تکنیکی آشنا شدیم نباید بیندیشیم که این طرزالعمل مختص به
آدم هایی که در بالا یاد شد ؛ می باشد. نه اگر چنین فکر کنیم سخت در اشتباه
خواهیم بود زیرا این اصطلاح پرتاب میان گرگ ها را به خاطری مطرح نمودم تا
بدانیم که در برخی از حالات ما خود با عملکرد خود مان ندانسته و ناآگاهانه
خویشتن را از اثر بی پروایی و عاقبت نیندیشی میان گرگ ها پرتاب می کنیم و
در نهایت جسم و روان مان را در معرض نابودی قرار میدهیم. برای این که حرفم
را به کرسی نشانده و بیشتر وضاحت داده باشم چه بهتر که به مثالی اتکا کنم:
فکر کنید دو جوان دختر و پسری پس از توافق برای پیشبرد زندگی مشترک بعد از
ازدواج در پی آن می شوند تا هردو موتر های مدل سال را سوار شوند و پیوسته
به این در پی خرید خانه جدید و گرانقیمت شده به فکر این که هر دو کار
میکنیم و... حالا ذوق و شوق کودک به اصطلاح خود شان (چراغ خانه) را به سر
می پرورانند و یکی پس از دیگری چند تایی به دنیا می آورند. از همین جا است
که گرفتاری های بهم گره خورده از یکسو و مصروفیت ها ومشغولیت ها افزون بر
ازدیاد سن از سوی دیگر چنان خسته و درمانده می شوند که پس از این توان چاپ
کردن پول را که تا به حال ماشینی بیش نبوده اند را از دست میدهند و دیگر
هرگز نمیتوانند لذت زندگی را آنچنان که بچشند نمی چشند. این زوج حتا یکروز
هم زمان برای خود شان میسر نساختند تا پیاله چایی هیل دار را در فضای آرام
و بی دغدغه نوش کنند و یا برای رهایی از فرط کار روزی خلوتی داشته باشند.
حالا آنها در میان گرگ ها پرتاب شده اند. آیا همین طور نیست؟
پ.ن: ایکاش گذشت زمان و سیر زندگی را چنان پروگرام نمود تا یکسو از زندگی
لذت برد و از سوی دیگر خود را در میان گرگ های درنده قرار نداد. این آرمان
زمانی برآورده می شود که اهدافی از قبل پلان شده و راهبردی را به بهترین
نحو آن در معرض اجرا قرار داد.
(پایان)
|