آنجا که نوزادان
با ریش های بلندِ سپید
در گهواره می شاشند
و پدرکلان
با چشمانِ سرمه کشیده
بر تخت دامادی می نشیند
تعجب نکن
که کبوتران بر بلندی های مبارک می رینند
آنجا که عشق
به جوازنامه نیازمند است
و در روزنامه ها
پرواز را با خطِ شکست می نویسند
بازارِ افسار فروشان گرم
پس هر آیینه ایمان بیاور
که افسار را نازل کردند
تا رستگار شویم
تعجب نکن!
تعجب نکن! |