رابطهام با زمان وارونه است
تقویم پار، پار، پار.. سالها
در ذهنم ورق میخورند
و حرکت میکنند به سمت درخت شدن
میچسبند به ریشههایشان
به زمین، به جنگل، به آب
به روزگاری که اره نشده بودند
صاف نشده بودند ته ی ماشینها
به روزگاری که میتوانستند
صدای پرندگان را
از صدای جانوران وحشی تفکیک کنند
به زمانی که هنوز
در چهارخانههای اعداد بیقواره به "تکرار مکررات"
دلالت نمیکردند
رابطهام با زمان وارونه است
ایستادهام درست همانجایی
که دوقلوهایی به هم چسبیده انگشتان ما
از هم جدا شدند
جایی که دونیم شدیم
از وسط یکتن
از وسط یک روح
از همانجا
از همانجایی که من هرگز از آن
پا به فردا نگذاشتم
از دیروزی به دیروزی
از خاطره یی به خاطره یی
ورق خوردم وارونه
تا به جنگل برسم
به درخت، به زمین، به آب
به ریشههایم ...
به روزگاری که قادر بودم
صدای پرندگان را
از صدای جانوران وحشی
تفکیک کنم.