سال ديگرى پايان گرفت و
فصلهاى ديگر پير گشتند، اما صداى او براى دوستدارانش جوانى مىكند و
تازگی دارد. چه كسى از او نشنيده باشد؟ چه كسى او را نمىشناسد؟ حتا
كودكان ما صدايش را شناختهاند. او در دل مليونها تن از عاشقان صدايش هنوز
كه هنوز است دلربايى مىكند و با دلپذيرى صدايش موجب ثبت و دوام هنرش را
در دل و ذهن ما جاودان مىكارد.
به طرز شگفتآورى مىبينم كه صدايش هنوز آبىترين لحظات دلهاى عاشق است.
من هر بارى كه صدايش را مىشنوم حس مىکنم انگار او با نخستين و فرجامين
آهنگاش، رو در روى با جمعيتى كه او را دوست دارند ايستاده است و همه برايش
از ته دل كف مىزنند و يا كودكوار به او نگاه مىكنند. فكر مىكنم اگر
حالا در جمع هواخواهانش با موهاى خاكسترى رنگ اما صداى هميشه جوانش بود
چگونه مىنمود؟
براى من همان گونه كه دکتور اكرم عثمان نخستين نويسندهيى بود كه من با
شيرينى نوشتن آشنا شدم، احمد ظاهر هم نخستين آوازخوانى بوده كه مرا با
گيرايى صدا آشنا ساخت و تا هنوز هم هر روز صدايش از اروپا دستم را گرفته به
كوچههاى كابل و هرات مىبرد و مرا همچنان با همان دخترى كه از عطر
ديوارهاى كاهگلی لذت میبرد آشنا نگه میدارد.
احمد ظاهر شهکار دنیای آوازخوانی افغانستان است و از راهگشایان برای
خوانندگان آماتور. دقیقتر اگر بگویم برای من و بسیاریها نابغه دنیای
موسیقی سرزمین من و هر قدر از او بیشتر و دقیقتر میشنوم بیشتر به ارزش
صدا و استعدادش پی میبرم.
احمد ظاهر نفسی تازه به کالبد صدا بود که دمید و بنیان صدایش از هر لحاظ
دگرگونیهایی در دنیای آواز افغانستان آورد که تا کنون همگون ندارد. او از
شروع پرشور، خلاق و پرتکاپو بود و همان گونه که مولانا را عاشقترین شاعر
جهان میپندارم، احمد ظاهر برای من با شهامتی که در آفرینش تازگیها داشت
عاشقترین و نترسترین صداست.
انتخاباش از شعر و فضای تازه صدایش را مجزا و مشخص میسازد. آهنگهایش
هنوز بدیع و توام با ابتکار خاصاند. او برای خود، برای مادر، برای میهن،
برای مردم، برای معشوق و برای همه کس خواند و روزی برای خبرنگاری گفت: «هم
تو (خبر نگار) و هم همۀ مردم فقط با یک رخ شخصیت من آشنایی دارید و احمد
ظاهری را میشناسید که شاد است اما درون من همیشه برای همه تاریک بوده است
و واقعیت این است که من از رنج مردم رنج میبرم و از فقر حاکم در میان مردم
در اندوهام.»