کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

امان کبیری

    

 
محمد افضل رسوا

 


محمد افضل رسوا فرزند مرحوم میرزا یعقوب علی خان در سال ۱۲۶۸ خورشیدی در گذر خافی های چنداول پا به عرصه وجود گذاشت .
افضل رسوا تحصیلات خصوصی و علوم متداوله را نزد اساتید وقت فرا گرفته و در سن چهارده سالگی در دفاتر دولتی آغاز بکار نموده و ملقب به میرزا بچه گردید .
مرحوم رسوا دارای اخلاق حسنه ، تواضع ، احترام به بزرگان و شفقت و مهربانی با کودکان و پاس دوستی ها و رفاقت ها را داشت و این خصائل را در مقابل جوانان پیشه گرفته بود .
مرحومی از حافظه خوب برخوردار بود اشعار بیشتر از شعرای متقدم و متاخر را از بر داشت و هم جنگی داشت بنام جنگ رسوا یاد می شد که به قلم خودش نوشته شده بود که دوستان از آن مستفید می شدند .
قرار نوشته میرزا محمد حسن یزدانی ، افضل رسوا در سال ۱۲۹۰ خورشیدی به دفتر اول سررشته داری در ولایت بلخ موظف گردید . در سال ۱۲۹۲ خورشیدی به مستوفی مزارشریف در عصر حکومت امانیه مدت دو سال به دفتر کمند مزارشریف در سال ۱۳۰۶ خورشیدی به مدیریت تحویلی مستوفی تحت امر میرزا عبدالطیف خان کتابت نموده و در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در کابل مرجعت و به مدیریت معابر وزارت فواید عامه مدت ده سال ایفای وظیفه نموده بعدا" در وزارت زراعت و در اخیر سال ۱۳۲۶ خورشیدی تا سال ۱۳۴۸ خورشیدی به شرکت سرویس انجام وظیفه نموده است .
افضل رسوا از جمله شعرای شیرین کلام ، طنز گو ، بذله گو و صریح الجواب بوده که شهرتی خاصی در بین دوستان و طرفداران خود داشت .
مرحوم افضل رسوا انسان بسیار شوخ و بذله گویی بود بسیار مزاح های جاندار ، رکیک و خنده داری می نمود .
در چنداول کابل فی مابین مرحوم رسوا با حسن تلبر ، بابه مجید دکاندار مزاح های غلیظی رد و بدل می شد که باعث شادمانی و خندیدن عابرین و حاضرین گردیده و تبسم بر لبهای شان ایجاد می نمود.
یکی از قصه هایش چنین میباشد :
در بین دریوران و کارگران شرکت سرویس و کمپانی اندیمار که در زنده بانان کابل و پهلوی هم قرار داشت جنگ و نزاعی رخ داد و زد و خورد شده سخنان و دو و دشنام نثار همدیگر می نمودند . رئیس شرکت ، افضل رسوا را برای خاموش ساختن این نزاع به محل واقعه اعزام نمود .
افضل رسوا با تکتیک خاصی این جنگ را خاموش ساخته دوباره نزد مرحوم مهتاب الدین خان که رئیس شرکت سرویس بود مراجعه و احترام کرده بعد رئیس پرسید : رسوا صا حب چگونه این جنگ را خاموش گردید ؟
افضل رسوا در جواب چنین گفت !
جناب رئیس صاحب نمی دانم چه بگویم ؟ دو دشنام زیاد بود بلآخره من برای شان گفتم زن رئیس خود تانرا .............؟ قبول کردند جنگ خاموش گردید .

دیوان اشعار مرحوم افضل رسوا در سال ۲۰۱۲ خورشیدی برای بار سوم بنام دیوان محمد افضل رسوا در نیوجرسی ایالات متحده آمریکا بچاپ رسیده است .
مرحوم رسوا متاهل بوده یک فرزنداشت بنام محمد بشیر [مشهور به بشیر جان ترجمان] که فعلا" با خانواده خود در آمریکا زندگی می نماید .


افضل رسوا در اخیر سال ۱۳۴۸ خورشیدی به عمر ۷۹ سالگی دار فانی را وداع کرده و به خانه ابدی خود در پنجه شاه کابل بخاک سپرده شده است و سروده خودش را در سنگ مزارش چنین حک نموده اند :

جهان فانی است با فانی چرا خود اینقدر پیچی
بلندی پستی دارد ببابد مختصر پیچی
گرفتم این که اقلیم جهان در دست آوردی
باآخر چون سکندر در کفن ناچار سر پیچی
عبادت کی تلافی می کند عصیانت ای ( رسوا )
همان بهتر امید خود به لطف دادگر پیچی

نمونه کلام مرحوم افضل رسوا :

شب که از سوز فراقت ایندل دیوانه سوخت
از شرار آه آتشبار من کاشانه سوخت
بس که دل از داغ هجرت تا سحر افغان نمود
بهر این طفل ستمکش از خود و بیگانه سوخت
شمع سان میسوزم و از دیده می بارم سرشک
از شرار سینه ام بال و پر پروانه سوخت
یکطرف سیل سرشک و ز دگر سو سوز دل
در میان آب و آتش آخر این ویرانه سوخت
شاهد حسنت در آغوش خیالم جا گرفت
ماه رویت جلوه گر شد دل چه بیتابانه سوخت
آتش عشق بتان در هر دلی کی جا کند
کار با جاهل ندارد هر کجا فرزانه سوخت
در دل " رسوا " اثر هرگز ندارد آتشی
خانه صبر و قرارم فرقت جانانه سوخت

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۳۶      سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم             ثور/ جوزا    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی     شانزدهم  مَی  ۲۰۱۹