کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

ترجمه و نگارش : نصرالدین سلجوقی

    

 
امین دیوانه نوازندهء عیار

 

 

 

 داستانی پیرامون یک دوتار نواز هراتی تحت عنوان (امین دیوانه)  در یک رساله ء تحقیقی از طرف پروفیسور جان بیلی (1) [1] طی سال 1976 میلادی نگارش یافته و این مقاله در دانشگاه آکسفورد وجراید چند دانشگاه دیگر در امریکا به زبان انگلیسی هم به نشر رسیده است.  باید علاوه نمود که جان بیلی یک پاکت بزرگی را که دربردارندهء  یادداشت ها و مقالات مختلف تحقیقی خودرا سالیان قبل از طریق پست برایم فرستاده بود، چندروز قبل که بعضی یادداشت های خود را تنظیم می کردم تا بعضی را که ضرورتی به آن نباشد به باطله دانی بفرستم ، از لابلای کاغذ ها مقاله چاپی یا رسالهء تحت عنوان امین دیوانه به زبان انگلیسی توجه مرا معطوف داشت ، وقتی مطلعه نمودم مطلب آن برایم جالب بود روی این ملحوظ خواستم با ترجمهء آن زندگینامهء این دوتارنواز ماهررا با رفیق های هنرمند  نزدیک او بدینوسیله ، بادوستان شریک سازم. شاید اکثر نوازندگان محلی هرات در مورد زندگی امین دیوانه اطلاعی نداشته باشند . در این داستان از رقابت های دوتار نواز هراتی چون محمد کریم هروی که دراواخر به مقام استادی رسیده بود با امین دیوانه و کار های ابداعی شان با مرگ تراژیدی امین دیوانه یادآوری شده است که خالی از دلچسپی نخواهد بود. پژوهشگران موسیقی امریکایی چون ( ماک و مریم الان ) (2) [2] ، موفقیت امین دیوانه را در رقابت با استاد کریم هروی نوعی موفقیت سنتی ناگهانی  مثبت و کلاسیک دانسته اند ، همچنان کرکتر این داستان را بیکر هوارد ( 3)[3] با ویژه گی های یک نوازندهء جاز در شیکاگو در 1940 میلادی مورد مقایسه وارزیابی قرارداده و امین  نوازندهء دوتاررا به عنوان یک هدیهء مرموز دانسته است،  جای آن دارد تا متن ترجمه شده ام را  به شرح زیر به پیشگاه صاحبدلان تقدیم بدارم:

 در حالیکه پیرامون تحقیق روی دوتار گردن بلند هراتی در سال 1974 میلادی در هرات  مشغول بودم در مورد شخص دوتاری اطلاع حاصل نمودم که او توسط  جند تن از پای لوچ هادر کندهار کشته شد. نام او امین دیوانه بود. گفته شده که امین دیوانه یک دوتار نواز ماهر و قابل توجهی بوده که دوتار در دست او فریاد میزده ، وی از هنرش راضی بوده ومی گفته که این هنر را خداوند برایش عنایت کرده است و آنرا برای خود (بخشش خدایی) می پنداشت. اودوتار نوازی بود ماهر واین هنر را بدون استاد فراگرفته بود وهمواره خودرا از سایر نوازندگان دوتار برتر می دانست.

امین که پیراهنش را می پوشید دکمه های پیراهن را باز نگه میداشت تا سینه اش دیده شود ودر گردن خود طلسم یا تعویضی هم داشت. او همواره با دوتار خود مثل یک دوره گرد می گشت و گاهی وسیلهء موسیقی خودرا از نظر ملا ها پنهان می کرد ، چه ملا گفته بودند که نواختن موسیقی کار شیطانی است. امین در هر سماواری یا چایخانه و بازار ها می نواخت و بعضی مردم بواسطهء آبرو و حیثیت خودازاو دوری جسته و می ترسیدند. او خودرا مجنون می دانست و میخواست تااز مردم دور باشد ودردشت و صحرا سیر و سیاحت کند ، طوریکه دیده می شد او مشکلات روحی و عقده های روانی داشته و همیشه غمگین به نظر می رسید. او به کشیدن چرس معتاد بود و به زیارت ها می رفت ومانند ملنگ ها زیست می نمود. هرات جای که امین دیوانه زندگی می کرد در هشتاد مایلی غرب مرز ایران ودوراز کابل موقعیت دارد. هرات ولایتی است که از سال 1930 میلادی در انکشاف موسیقی اثر گذار بوده ، ودر آنجا موسیقی غربی مانند گیتار ، ترامپیت  درام  وغیره وسایل موسیقی غربی مانند کابل نواخته می شد.

 

امین دیوانه دوتار نواز ماهر

 

دوتار دسته بلند یک آلهء موسیقی قدیمی است که در آسیای میانه نواخته می شود ودر ادبیات هم معنی دوتار یعنی دورشته از تار را می دهد که این وسیله در دهکده ها هم نواخته می شود. در قدیم تار های آن از روده ساخته می شد ولی اکنون سیم های فلزی عوض آن رشته ها کار گرفته می شود. در دوتار هراتی در قسمت پرده ها و مضراب ها تغیراتی رونما گردیده که این دوتار به چهارده تار تبدیل شده وتنبور ، سه تار ، چهار تار ورباب هم از وسایل موسیقی تاری افغانستان شمرده می شود. در هرات اختراع دوتار چهارده سیمه را به کریم هروی که به مقام استادی رسیده بود ودر رادیو افغانستان به عنوان دوتار نواز ماهر ایفای وظیفه می کرد نسبت می دهند. کریم هروی خواسته که با تغیر دوتار به چهارده تار بتواند نغمات دیگری را در انسامبل های مختلف بنوازد.

امین به عنوان کلینر لاری کار می کرد و کلینر به کسی گفته می شد که دنده ء چوبی بنام دنده پنج را حین بالارفتن لاری ها در تپه های بلند کار می گرفت تا در صورت عقب گرد لاری از روی تپه های بلند آنرا ذریعهء همین وسیله و گذاشتن آن زیر تایر جلوگیری نماید وی همچنان همکار راننده محسوب می شد. امین گاهی توسط لاری به کابل می رفت و با سفر خود در کابل از دوتار چهارده سیمه توسط هنرمندان دیگر اطلاع حاصل نمود که آن دوتار چهارده سیمه بطور معمول توسط کریم هروی در رادیو افغانستان نواخته می شد. به هر حال امین هم برای دوتار چهارده سیمه سبک دیگری را ایجاد کرد که دوتار نوازان هراتی ازان پیروی می کردند که این سبک از طرح کار محمد کریم هروی متفاوت بود. استاد کریم یک تکنیک دست راسته را توسعه بخشید که در آن یک مضراب فلزی روی انگشت اشاره گذاشته می شد (جان بیلی 1977 – 294/5 ). امین تکنیک دیگری را پیشنهاد داد که مضراب بین انگشت اشاره و انگشت شصت نگه داشته می شد مانند مضراب رباب. استفاده  می شد که بااین روش برای سبک نواختن سریعتر و کمتر خسته کننده نسبت به کار آفرینی کریم هروی قابل توجه پنداشته می شد .

منبع اصلی اطلاعات جان بیلی در مورد امین دیوانه دونوازنده ء اماتور دیگری بود که آنها بعضی اوقات در ایام جوانی بااو می نواختند. یکی از آنها امین بچهء متاری بود که طور شوقی بااو زیر بغلی و گاهی هم دوتار می نواخت. بچهء متاری بعد ها با من رفیق شد و در قسمت تحقیقاتم مرا یاری رسانید. یکی از همکاری هایش آن بود که عکسی را از امین برایم آورد که در آن امین یخن خودرا باز نموده و تعویض یا طلسمی هم در گردن دارد. منبع دیگر تحقیق من قاسم آسیابان بود و او کسی است که او هم دوتار نواز و چند سالی از امین دیوانه جوان تر بود. او گفته بود که از سبک امین دیوانه در دوتار نوازی پیروی می نموده است ورفتار اورا تقلید می کند . من آسیابان را چندین مرتبه ملاقات نمودم  ، در یک دفعه در منزل جوان ثروتمند هراتی که او خود دوتار می نواخت وبرایم محفلی را غرض ثبت دوتار قاسم آسیابان آماده ساخته بود دعوت شده بودم . چون آسیابان دوتار چهارده سیمه اش را با خود نداشت ناگذیر به نواختن دوتار سه سیمه پرداخت و همچنان بعداء خاطرات طولانی را در مورد امین دیوانه  بمن گفت و آن خاطرات هم به ثبت رسانیده ام که مطالب آن حاوی شرح زیر است:

 

قاسم آسیا بان

 

امین دیوانه در قریهء زیارتجاه ولسوالی گذره در جنوب ولایت هرات تولد شده ودر همان قریه در ایام طفولیت زیست می نمود. مادر او از قندهار افغانستان آمده بود و مدتی م در قریهء قفسلان بطرف دروازهء قندهار کوچید . امین با پدرش در همان قریهء قفسلان روی مزرعه ه مصروف کارغریبی شد که در  سنین جوانی پدرش را از دست داد. امین در سن چهارده سالگی دوتار می نواخت و بعد از دوتار سه سیمه استفاده کرد در همین زمان او به نام دیوانه شناخته شد. امین  بچه ء متاری می گوید که برای مدتی او با امین دیوانه به پسته پاکی مشغول بودند وروزانه یک ساعت را در سماواری ها یا (چایخانه ها) می نواختند و یک ازآن سماوری هم مربوط به شخصی بنام سلام نزن از اهالی قفسلان بود .

بچه ء متاری ،  امین دیوانه را از جملهء بهترین رفقای خود در زندگی اش یاد می کرد و می گفت که وی همچو رفیقی در زندگی خود نداشته واورا بنام استاد یا خلیفه ء خود یاد می کرد. و همچنان اظهار داشت که او وامین دیوانه گاهی با هم جنگ می کردند بعد از لحظهء دوباره آشتی نموده و همدیگر را در بغل می گرفتند و می بوسیدند و گاهی هم در دروازهء قندهار در محافل مهمانی یا عروسی ها هم هردو با هم می نواختند. اینکه آسیابان چطور با امین ملاقات نموده ، آسیابان می گوید که او جوان آسیابانی بوده و همواره یک کیسهء آرد را بالای خر خود از قریه به شهر می آورد و لحظهء در سماوار برای گوش دادن موسیقی آن دونفر می نشست. او در آن سماوار دوتار نوازی امین دیوانه را دیده بود که چطور انگشت هایش روی دوتار در حرکت است . او هم به آن اندیشه شد تا دوتار نواز خوبی شود . آنها همه با هم در همان سماوار رفیق شدند و دوسه سال با هم یکچا می نواختند. امین دیوانه در یک دکان شیرینی پزی در دروازهء قندهار هم کار می کردو بعد از چندی طور نوبتی به قندهار هم می رفت و خواست تا یک اقامتی در آن شهر هم داشته باشد ممکن او اقوامی در قندهار هم داشته. او قندهار را دوست داشت چه در آنجا پایلوچ های همجنسگرا بیشتری که فقیر چرسی بودند نسبت به هرات وجود داشت.  آسیابان می گفت که امین به کار های جرمی و تبه کاری دلچسپی داشت ولی خود همچنسگرا نبود .

امین برای مدتی در لاری ها به خصوص در مرز سپین بولدک مرز بین افغانستان و پاکستان که کار قاچاق هم انجام می شد کار می کرد. امین بعد چندی به دورهء مکلفیت عسکری سوق داده شد واو برای مدتی در هرات خواست تا دورهء مکلفیت عسکری دوساله اش را سپری نماید. او در قطعهء عسکری هرات در یک آرکستر نظامی که توسط ناله کارگردان گروه نظامی تاسیس شده بود جذب گردیده بود و در آن آرکستر بجهء متاری زیربغلی می نواخت ، اگرچه بچهء متاری شامل خدمت عسکری نبود ولی ممکن اورا هم در کنار امین استخدام نموده باشند. امین دیوانه خدمت سربازی را که نزدیک به ختم آن بود ترک کرد. طبق قانون اگر کسی از خدمت عسکری فرار می کرد به مشکل مواجه می شد چه باید عسکری را برای دوسال دیگر از نو آغاز می نمود ، به هر حال او پس از چندی دوباره شامل خدمت عسکری شد و درین بار هم سربازی را ترک گفت  که نتیجهء آن مشخص نیست ممکن است بواسطهء معاذیر صحی یا نداشتن سرپرست برای مادر پیرش معاف شده باشد. گفته شده که  امین با تجارب عسکری بیشتر   حساس شده بود که بعد ها او همواره در زیارت زندگی می کرد. در همین وقت امین در دوتار نوازی چهارده سیمه مشهور شده و قادر به اصلاحاتی در این آله ء موسیقی گردید و آن اصلاحات را روی آن وسیله وارد ساخت.

دوتاری را که استاد کریم می نواخت بطور تخصصی در کابل ساخته شده بود که روی دستهء آن پرده های زیادی برای آسان ساختن نواختن نغمات دیگر و همچنان پل های استخوانی خورد روی گردن دوتار نصب شده بود. امین با ابداع دیگر کاری  را انجام داد. یکی دیگر از کار های آن بود که با نیمه های سوزن را به داخل چوب هدایت کرد تاتار و رشته ها از طریق سوزن ها عبور کند. دو رفیق او متاری و آسیابان می گفتند که وقتی او کار آزمایشی خودرا انجام می داد بطور کامل ممکن است که او بیش از یک تغیر به همین منوال در دوتار وارد کرده باشد. و همچنان آنها می گفتند که که بااجرای این امر، یک صدای واضح تر را می توان انتظار داشت. دردیداری که باآسیابان در سال 1974 میلادی در هرات  داشتم ، وقتی آن خاطرات خودرا از امین دیوانه ثبت می کرد او به من تعدادی از داستان های جنجالی را که بیشتر در اینجا بصورت دقیق به ما اعلام می کرد. بعد من به ثبت آن شروع کردم و گفتم که چرا اورا دیوانه می گویند؟

 

 

استاد کریم هروی در جوانی

بلی و یک دیوانه بود اگر کسی برایش ده هزار افغانی می داد تادریک مجلس عروسی برود و بنوازد او نمی  پذیرفت در عوض خرید یک توته چرس را که آنرا هم در زیارت دود کند بیشتر ترجیح می داد تاآن چرس را با ملنگ ها دود کند برای ملنگ ها بطور رایگان بنوازد. او به چرس معتاد بود و سبیل های کلفتی داشت و مندیل یا دستارش را شاخه بلند می بست و پیراهن خودرا که می پوشید یخت آنرا را باز می کرد تا سینه اش معلوم شود. اوروی سینه ، گردن و دست های خود تاتو یا خال های سبز کوبیده بود ودر یک تتو روی دستش نوشته شده بود که (یا شیرخدا). وی بسیار قوی بود و بدن سازی را تمرین می کرد و با نیرومندی خاص و ضربه زدن روی خشت یا آجر خشت های پنخته را می شکست. وقتی او با یک قندهاری در یک نبرد حماسی روبرو شد ودر جنگ روی در رو، طرف مقابل را به کلهء خود میزد و ضربت او چنان محکم بود که حریف را از عمل مقابل باز می داشت. هرزمانیکه به دیواز ضربه می زد جای ضربه اش در دیوار فرو می رفت. اگر زمانی در یک موضوعی قهر می شد فغان می کرد و مشت ها را در سر و صورتش می کوبید و خودش را به دیوار می زد و همواره چوبی را نیز با خود حمل می کرد.

در دنیای دوتار نوازی نوازندگان با هم حسادت می ورزیدند.بچه ء متاری ( 4)[4] می گفت که کریم هروی را در یک محفلی که از طرف حضرت ها در قصر شیرین تدویر یافته بود کریم هری را ذریعهء یک جیپ به قصر شیرین قریهء که در طول راه هرات بادغیس کروخ قراردارد بردند. امین دیوانه هم درین محفل دعوت بود ولی او همین مسافه را پیاده پیموده بود. کریم هروی دوتار چهارده سیمه را در آن محفل نواخت . نصف شب بود که کسی به امین دیوانه گفت که این دوتار را به امین بدهید که او هم بنوازد. کریم هروی گفت که امین به این دوتار دست زده نمی تواند و قادر نیست که آنرابنوازد. شنیدن این حرف امین را غمگین ساخت وبه قهر شد با مشت هایش به سرو وصورتش کوبید فعان زد . بدن و کله اش را به دیوار زد. وبعد از حضرت ه (5)[5] خواست که به او اجازه دهند تااین دوتار را بنوازد. آنها گفتند بلی دوتار را بگیر و بنواز دیوانه. او تا قدرت داشت نواخت آنطور نواخت که حاضرین همه مبهوت شدند، چنان خوب نواخت که کریم هروی را فراموش نمودند. بعد از ختم امین گفت به اجازهء شما من تمام پرده های این دوتار را قطع می نمایم و آن پرده هارا از روی دستهء دوتار قطع کرد و بعد به کریم هروی گفت این دوتار تواست و من در جیب خود تار های نایلونی دارم بعد پرده هارا طبق گذشته می بندم. او این دوتار را بدون پرده نواخت و بعد برایش گفت حالا تو اگر می توانی بدون پرده بنواز و فردای آن امین را به موتر جیپ به شهر انتقال دادند.

امین بچهء متاری

 

بعدازین محفل امین سوزن هارا بطور پل روی تار ها و دستهء دوتار تعبیه کرده بود. بعد از چندی او به استاد کریم هروی گفته بود که تو دوتار چهارده سیمه را ساختی ولی من اکنون تصمیم اتخاذ نمودم که یک نوع دوتار دیگری رابسازم . من دیوانهء خدایم . مردم زیادی امین دیوانه را دوست داشتند و مردم همواره اورا در محافل عروسی و مهمانی دعوت می کردند ولی او نمی رفت. در یک شب او به فکر هواخواهان دوتارش می شد واو مردمی که دوتار نوازی اش را دوست داشتند ، ولی بطور غیر منتظره او با چوب دستش پیدا می شد ، و می گفتند که دیوانه آمدو او برای دوستانش با یک اجرای خاص می نواخت. مردم م نواختن و صحبت ها وکردار های اورا دوست داشتند و او با همه ارتباط قایم می کرد. امین نغمات فیلم هندی و خواندن های را که شننیده بود با دوتارش می نواخت و گاهی هم نغمات  خاص خودرا اجرا می نمود. او رفتن به سینما وتئاتر را دوست نداشت ، اگر برایش رفتن به سینما را پیشنهاد می کردند می گفت که قلب و روحم نمی خواهد که سینما بروم و انگشت هایم برای سینمای کافی است و نغمات آهنگ های هندی ، پاکستانی و ایرانی زیر پنجه هایم می باشد روی این ملحوظ نمی خواهم به سینما بروم. چرا من به سینما رفته ده افغانی خودرا برای رفتن به سینما به صرف برسانم؟ امین به پول هم ارزش نمی داد ولی بعضی اوقات مردم برایش پول زیادی می دادند و او به کسی نمی گفت که در قبال اجرای کارش برایش چقدر بپردازند هرقدر که برایش می دادند می پذیرفت و اگر کسی چیزی هم نمی داد نزد او مهم نبود. هر قدر پولی را که دریافت می کرد سعی داشت تا آنرا به زودی بمصرف برساند و پول را به خرید یک کیلو چرس و یک دستار ذی قیمت مصرف می کرد وبعد به چرس کشیدن می رفت هر زمانیکه چرس او تمام می شد مندیل یا دستاری را که به هزار افغانی خریده بود به پنجصد افغانی می فروخت و آن پول را چرس می خرید.

او همواره با دوتارش به زیارت ها می رفت و با ملنگ ها خودرا به چرس کشیدن مصروف می ساخت و با آنها دوتار می نواخت. یک شب را به زیارت خواجه عبدالله انصاری و شب دیگری را به زیارت سید عبدالله مختار و شب دیگری به زیارت دیگری می رفت. او از یک موضوع می ترسید که در یک محفلی دعوت شود و در آن محفل مورد حمله قرارگیرد و براو تجاوز جنسی شود. در آن زمان اگر کسی که جوان می شد و به اصطلاح به حد خود میرسید وادعای کاکه وبدماش بودن را می نمود همچو افراد در معرض خطر حمله قرارمی گرفتند تا جائیکه برای پائین آوردن وقار شان شان مورد تمسخر و استهزا قرار می گرفتند ، حتی اگر آنها در حقیقت این کاررا انجام ندهند ، ممکن است مردم شایعه را شروع کنند تا بگویند که کسی مانند این بوده است. این کار خوبی نخواهد که همچو موارد را افشا نمود. امین دیوانه که همواره دوتارنوازی می کرد گفت که یک کسی به نام عزیز کاکه به همین طور چندین بار مورد تجاوز جنسی قرار گرفت . از آنجائیکه من معتاد به چرس می باشم بعضی اوقاتی که می نوازم شاید بعضی ها به من حرف بدی را بمن بگویند یا مرا مورد استهزا قراردهند و من هم بد قهر باشم و به پاسخ حرف بدی را به آنها بگویم در آن حالت ، ممکن شخصی برای اینکه انتقام خودرا بگیرد یک دعوت چهل نفره را تدویر نموده و مرا دعوت کند و در آن دعوت مرا مورد تجاوز جنسی قراردهند  در آن وقت من چه خواهم کرد به غیر اینکه خودکشی نمایم. نه من سازنده نمی باشم من یک چیپسی دوره گرد نبودم و جت نمی باشم و هم به خانه ها برای نواختن موسیقی اگر دعوت شده باشم نرفته ام ،.

امین روزی در قندهار با پنج شش نفر قندهاری جنگ کرده بود. آنها با خود کارد داشتند ، ولی او با کله اش به عنوان حربه جنگ می کرد به یک حمله و می توانست که یک نفر را فرش زمین کند. یکی از قندهاری ها با کارد از پشت طوری اورا زخمی کرد که سر کارد از روی سینه اش برآمده بود. رفقای او برایش گفتند تا به پولیس عرض کند و او گفت که هیچگاه به پولیس و دولت مراجعه نمی نماید وانتقام خودرا خودش روزی خواهد گرفت. وقتی زخم او بهبودی حاصل کرد وی به هرات برگشتو بعد از جند روزی با ملنگان در زیارت ها گذشتاند و بعد پلان انتقام خود تصممیم اتخاذ نمود. وی واپس به قندهار رفت و به سراغ همان اشخاصی که اورا زخمی کرده بودند شتافت. وقتی آنها را یافت ، آنها را به ستوه آورد و برای شان گفت پیش بیائید  که برویم به بیرون شهر در دشت جنگ کنیم  واز آنها می خواست تا قراری را برای این جنگ داشته باشند ولی آنها برایش پاسخ دادند که دور برو تودرین شهر بیگانه هستی دور برو مارا تنها رها کن ولی او این سخن را همواره تکرار می کرد. و امین در آخر گفت بمن مهم نیست اگر شما مرا بکشید من می میخواهم که توسط شما کشته شوم . بعد طبق وعده به بیرون شهر به یک دشتی رفتند آنها پنج نفر بودند و امین با چوب دست خود تنها. درین مرتبه اورا به کارد نزدند ولی آنقدر روی شکم او زدند که از داخل شکم خونریزی کرده بود. وی واپس به هرات به خانه اش عودت نمود ودر بستر افتاد و آن بستر رادیگر ترک کرده نتوانست شکم او ورم کرده بود غدهء روی شکم او پیدا شد و آن غده ترکید مادرش از او مراقبت می کرد و حالش بهتر نمی شد. یکنیم ساعت قبل ازینکه او بمیرد به مادرش گفت دوتارم را بیاور واو روی بالین خود نشست و به نواختن دوتار آغاز کرد یکی از اقوام او بنام  گل آغا بروت در همان صحنه حضور داشت . گل آغا بروت گفته بود که او اول مقام جل را که یکی از لاره های موسیقی است نواخت و بعد مقام راگ دیگری را بنام راگ مارکوس را سور نمود که این راگ را قبل براین کسی نشنیده بود بعد دوتاررا رها کرد و اشک ها روی رخسارش جاری شد  و به مادر گفت که مادر نمی دانم چرا دلم یا قلبم ضعیف شده میرود ، مادرش دوتاررا از وی گرفت و آنرا روی دیوار به میخی آویزان کرد و قتی بطرفش آمد دید که او جان به جان آفرین سپرده بود و بعد مادر با سوز فراوان نوحه می کرد.

خریدن زندگی غیر ممکن است ، اگر امکان میداشت که زندگی را خرید مردم پول زیادی را برای خرید زندگی به مصرف میرسانیدند تاامین دوباره زنده بماند. فوت این شخص مشخص نیست به احتمال زیاد در سال میلادی1960  بوده باشد که در آن زمان بیشتر ز بیست ویک ساله بوده است واورا در قریهء قفسلان هرات به خاک سپردند.     

  منابع:

1 - موسیقی و انسان شناسی مریم الان 1964 جریده ء دانشگاه اونستون شمال غربی امریکا.
2 - تصور کلی از موسیقی دان های اافغانستان سکاتا 1983 جریدهء ایالت کانت امریکا.
3 - سلوبین مارک 1976 مویقی در شمال افغانستان جریدهء دانشگاه ارزونای امریکا.

4 - هنرمندان حرفوی و شوقی هرات ، جان بلکینگ موسیقی جهان 1977

5 - ژورنال اجتماعی امریکایی ، بیکر هوارد 1951

6 - تغییرات اخیر در دوتار هرات ، موسیقی آسیا ، جان بیلی 1976 - 1977

 

 


 

[1]  - Baily John

[2]   - Merriam Alan and Mack

[3]  Becker Haward

[4] - بچهء متاری. نام اصلی او امین الله فرزند غلام حیدر شعرباف . متاری هم به کسی گفته می شد که چوبی را دردست داشت و آمادهء جنگ می بود

[5] - حضرت ها: همان حضرت های کروخ بوده باشند. آنها که متعلق به فرقهء تصوفی قادریه بوده اند که شنیدن موسیقی و سما در طریقهء آنها مجاز بوده و همواره بزم های موسیقی را در کرخ و قصر شیرین راه اندازی می کردند. حضرت ها در قریهء  قصر شیرین هم یک ساختمان عالی را اعمار نموده بودند که از بعضی مهمانان خوددرآنجا پذیرایی می کردند.

مترجم

References:
Baily, John. 1976 Recent changes in the dutar of Herat, Asian Music, 8(1). 29-64.
1977. Movement patterns in playing the Herati dutar, in Anthropology of the body, ed John blacking, p. 275-330 (London: Academic press)
1979. Professional and amateur musicians in Afghanistan, World of Music, 21(2), pp. 46-64.
1981. Cross-cultural perspectives in popular music: The case of Afghanistan, Popular music 1PP105-22
In press Music of Afghanistan professional musicians in the city of Herat, in Cambridge studies in Ethnomusicology, series ed. John Blacking (Cambridge University Press) with accompanying audio cassette.
Becker, Howard S. 1951. The professional dance musician and his audience, The American Journal of sociology, LVII, PP 136-44
Marrian Alan 1964. The Anthropology of music (Evanston: North-western University Pres).
Marrian Alan P. and Mack Raymond. 1960. The Jazz community, social Forces, 38: pp 211-22
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۳۴       سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم             حمل/ ثور    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی     شانزدهم اپریل  ۲۰۱۹