در ٢٠ دسامبر ٢٠١٨،
روزنامه هاي نيويورک تايمز و وال استريت ژورنال، در پي اعلام شب گذشتۀ خروج
نيروهاي آمريکائي از سوريه، خبر از تصميم دونالد ترامپ، رئيس جمهور آمريکا،
مبني بر فراخواني ٧ هزار سرباز از افغانستان را مي دهند. همان روز، جيمز
ماتيس، وزير دفاع استعفا مي دهد. چند ساعت بعد، دولت افغانستان و ديپلمات
هاي مقيم کابل در حالت وحشت از خواب بيدار مي شوند؛ برخي نگران بروز اغتشاش
و هرج و مرج هستند. با توجه به پذيرش – هر چند با بي ميلي - رئيس جمهور
آمريکا در سال ٢٠١٧، به افزودن ٤ هزار سرباز به نيروهاي نظامي حاضر در
افغانستان، اين تصميم بيش از اندازه غيرمنتظره است. با وجود انتقادها،
ترامپ بر سر تصميم خود مي ايستد و آن را به شيوه خود در شبکه سي بي اس
(CBS) (٢٣ دسامبر) چنين توجيه مي کند : «ببينيم با طالبان چگونه پيش مي
رود. آنها صلح مي خواهند؛ خسته شده اند؛ فکر مي کنم که همه خسته شده اند.
ما بايست از اين جنگهاي بي انتها بيرون بيائيم و سربازهايمان را به خانه
برگردانيم.»
در عرض سه روز، عقب گردي
که جيمز ماتيس بيهوده تلاش کرد با آن مخالفت کند، همه چيز را بهم مي ريزد،
کل ماهيت مشارکت آمريکا در نيروهاي سياسي موجود در ائتلاف بين المللي سي و
هشت کشور (١) عليه طالبان و نيز حتي محتواي گفتگوهاي آغاز شده با طالبان در
قطر از تابستان به اينطرف. اين عقب گرد همچنين موجب تقويت استراتژي
ولاديمير پوتين مي شود که از ٢٠١٦ مذاکرات جداگانه اي را با طالبان آغاز
کرده که به نظر او به نسبت داعش خطرشان کمتر است، و آنها را به عنوان يک
قدرت سياسي انکارناپذير در بحث ها گنجانيده، و از هم اکنون با برخي از
نمايندگان جامعه افغان در حال مذاکره است.
چند ماه پيش از آن، در
سپتامبر ٢٠١٨، دونالد ترامپ زلمي خليلزاد را به عنوان نماينده ويژه براي
آشتي در افغانستان انتخاب کرده بود تا دقيقاً نفس تازه اي به گفتگوهاي آغاز
شده از ژوئيه آن سال با طالبان بدمد. خليلزاد، چهره اي شناخته شده در
منطقه، يک آمريکائي پشتون تبار است از قبيله نورزاي. رئيس شاخه اي از گروه
فکري آمريکائي Research and Development Corporation (RAND) که در اواخر
سالهاي ١٩٩٠، زماني که طالبان بر سر قدرت بودند، با آنها دربارۀ امنيت
پروژه لوله گاز ترکمنستان – افغانستان – پاکستان – هند (TAPI) مذاکره کرده
بود. از همان آغاز مداخله آمريکا در ٢٠٠١، او به عنوان فرستاده ويژه کاخ
سفيد در کابل بود و سپس به عنوان سفير.
پس مذاکره کننده به خوبي
انتخاب شده؛ اما درباره چه چيزي بايست مذاکره کند؟ در طول نخستين ديدارها،
از ژوئيه تا دسامبر، طالبان پذيرفتند براي تبادل زنداني و حذف اسامي از
فهرست سياه تروريسم بحث کنند ولي نه درباره هيچ مطلب ديگري تا زماني که
آمريکائي ها طرح خروج کليه نيروهايشان را ارائه نداده اند. به نظر مي آيد
اعلام اخير دونالد ترامپ براي پاسخگوئي به اين خواسته، اثبات حسن نيت
آمريکا و خاتمه دادن سريع به اين قائله بوده است.
طالبان هم البته نقطه
ضعف را حس کرده اند. دونالد ترامپ به گفته خودش «مثل همه خسته» شده است، در
حالي که مبارزان «امارت اسلامي افغانستان» (طالبان) همچنان به پيشروي ادامه
مي دهند. به دست دادن ارقام دقيق کار دشواري است، ولي بررسي و مقابله
منابع، که خوشبينانه ترين آنها مربوط به «بازرس کل ويژه براي بازسازي
افغانستان» (٢) است و بدبيناته ترين آنها مربوط به سامانه «لانگ وار
ژورنال» (٣)، نشان مي دهند که طالبان دست کم ٥٠ ولايت از ٤٠٧ ولايت را تحت
کنترل دارند و براي بدست آوردن کمي بيش از ٢٠٠ ولايت ديگر از موضع قدرت
مبارزه مي کنند، به شکلي که فقط ٣٨% از خاک افغانستان زير کنترل اداري کامل
دولت باقي مي ماند. با اينهمه، در ٢٠١٨، کليه رکوردهاي بمباران هوائي از
هنگام خروج بخش عمده نيروهاي ناتو در دسامبر ٢٠١٤، شکسته شده اند : به گفتۀ
«فرماندهي مرکزي نيروي هوائي آمريکا»، ٧٣٦٢ توپ و خمپاره پرتاب شده اند
رقمي که در سال گذشته ٤٣٦١ و در سال ٢٠١٥ ٩٤٧ بوده است (٤). خستگي آمريکائي
ها محسوس است. دو هزار و چهارصد و يک نظامي بين اکتبر ٢٠٠١ و اکتبر ٢٠١٨
کشته شده اند و هزينه جنگ معادل ٩٠٠ ميليارد دلار است يعني چيزي بيشتر از
طرح مارشال. ارتش آمريکا بيش از ٦٠٠٠ روز در افغانستان گذرانده يعني بيش از
درگيري اش در مجموع دو جنگ جهاني و جنگ کره.
روحيه ارتش ملي
افغانستان نيز تعريفي ندارد. هنگام گردهمآئي داووس در ژانويه گذشته، اشرف
غني، رئيس جمهور، رقمي را عنوان کرد که تا آن زمان سرّي طبقه بندي شده بود
: ٤٥٠٠٠ نفر عضو نيروهاي امنيتي افغانستان کشته شده اند ، کساني که پس از
خروج نيروهاي ناتو در سال ٢٠١٤ جاي آنها را گرفتند؛ افزايشي سرسام آور، از
آنجا که کل کشته شده ها از سال ٢٠٠١، به نقل از «انستيتو واتسون» (٥) به
٥٨٥٩٦ نفر مي رسد. طالبان به هيچ وجه در مورد مسئله خروج کامل آمريکا کوتاه
نمي آيند . با توجه به اينکه، در اين مرحله، هيچکس نمي داند که منظور
دونالد ترامپ با اعلام خارج کردن ٧٠٠٠ سرباز در عمل چيست.
به اين ترتيب، چهارمين
دور مذاکرات دوحه در اواخر ژانويه ٢٠١٩، در نوعي ابهام آغاز مي شود و با
بيانيه هاي سادۀ حسن نيت به ادامه بحث پيرامون چهار موضوع پايان مي گيرد :
آتش بس، خروج زمان بندي شده، تعهد طالبان به اينکه هرگز از افغانستان به
عنوان پايگاه تروريستي اي که آمريکا را تهديد کند استفاده نشود، و تعهد
ديگري که طالبان را به آغاز گفتگو با دولت اشرف غني وامي دارد. زلمي
خليلزاد با توجه به شخصيت رئيس جديد هيئت مذاکره کننده طالبان، ملا
عبدالغاني برادر، بنيانگذار جنبش طالبان در کنار ملا عمر، نسبت به گفتگوها
خوشبين است. ملا برادر که از پشتوني هاي دوراني قبيله پوپالزي است – طايفه
اي که بيشتر از سايرين به روابط بين الملل عادت دارد و در ضمن حامد کرزي
نيز از آن طايفه است – از دير باز طرفدار گفتگو و مذاکره بوده است. وي در
سال ٢٠١٠ در کراچي دستگير مي شود و در اکتبر ٢٠١٨ به درخواست آمريکائي ها
آزاد مي گردد. با اين حال، پنجمين دور گفتگوها نيز در ٢٤ فوريه در همان
ابهام آغاز مي شود. مي بايست تا ٢٨ فوريه صبر کرد تا طرح خروج نيروها توسط
مطبوعات آمريکائي فاش شود (٦).
پنتاگون پيشنهاد مي کند
سريعاً نيمي از ١٤٠٠٠ سرباز خود را خارج کند، آنها که مي مانند، به مدت سه
تا پنج سال صرفاً به عمليات ضد تروريستي خواهند پرداخت ، در حاليکه ٨٠٠٠
نظامي ديگر کشورهاي ائتلاف وظيفه شان فقط آموزش و سازماندهي ارتش افغانستان
خواهد بود. اما کسي نمي داند آيا پنتاگون از پيش در مورد اين طرح با شرکاي
خود گفتگو کرده يا نه. از سوي ديگر، دولت افغانستان نگران کاهش يا حذف کمک
ساليانه ٢,٥ ميليارد دلاري آمريکاست، زيرا در آن صورت بنا به هشدار مايکل
سمپل (٧)، پژوهشگر آمريکائي، «رژيم کنوني دوام نخواهد آورد».
پر واضح است که طالبان
اين طرح را به کل رد کردند. آنها خواستار خروج کامل همه نيروهاي خارجي در
عرض مهلت معقول فني شش تا هشت ماه هستند. اين پنجمين دور گفتگوها که يک
هفته تمديد شد، تا ١٢ مارس همه را در التهاب نگه داشت و در نهايت ... به
هيچ نتيجه عيني نرسيد. آقاي خليلزاد به فرستادن يک توئيت مختصر اکتفا کرد
به اين مضمون که پيشرفت هائي حاصل شد به اضافۀ «پيش نويس يک توافقنامه روي
دو مسئله ضدتروريسم و خروج نيروها». در مقابل، سخنگوي طالبان، ذبيح الله
مجاهد، در سامانه رسمي «صداي جهاد» اعلام مي کند که فقط «در مورد مسئله
خروج کامل کليه نيروهاي خارجي، کي و چگونه، و همچنين تضمين اينکه هيچ کس از
خاک افغانستان مورد تهديد قرار نخواهد گرفت، بحث شد؛ بدون نتيجه». با اين
تأکيد که «هيچ توافقي برسر آتش بس و يا مذاکره با دولت کابل»(٨) وجود
ندارد.
ساير مسائل در واقع به
خروج نيروها بستگي دارد، و تا اين کار انجام نشده، به گفتۀ شاهدين مورد
اعتماد، ظاهراً با گفتمان هميشگي طالبان بحث ها پيش نمي روند. نخستين
درخواست نسبتاً ساده الويت دارد : اول خروج نيروها، بعد بين افغان ها
درباره آتش بس و مشروعيت رژيم کنوني صحبت مي کنيم. در مقابل، در حاليکه
طالبان اظهار آمادگي کرده اند تا هر گونه روابط را با گروه هائي که خواسته
باشند آمريکا را مورد تهديد قرار دهند، قطع کنند، حساس ترين نکته همچنان بر
سر تعريف برچسب «تروريست» باقي است. مسئله به داعش مربوط نمي شود که طالبان
با آنها در جنگ اند بلکه بحث بر سر القاعده است که با آنها روابط تنگاتنگ
دارند. در واقع، سرفرمانده القاعده، ملا ايمن الظواهري، نسبت به سرکرده
طالبان «رهبر مؤمنين»، ملا هبت الله آخوندزاده، سوگند وفاداري ياد کرده. در
مثلث قدرتي که پيرامون آخوندزاده وجود دارد، سراج حقاني به چشم مي خورد.
شبکه حقاني با شبکه هاي خارج از القاعده کار مي کند، يا به طور مستقيم يا
از طريق حزب «تحريک طالبان پاکستان»، که فعالان از زماني که ارتش پاکستان
آنها را از ولايت وزيرستان، در شمال غرب کشور رانده، به افغانسان عقب نشيني
کرده اند. قطع ارتباط به اين ترتيب به دشواري انجام پذير است. در حالي که
خود مايکل پمپئو، وزير امور خارجه آمريکا، طالبان را «تروريست» ناميده،
برخي اعضاي رده پائين چنين استدلال مي کنند که القاعده هفده سال است
عملياتي عليه امنيت آمريکا انجام نداده است.
اين آخرين استدلال مي
تواند موجب لبخند زدن يا دندان قروچه کردن شود. ولي مذاکره کنندگان طالبان
مراقب اند که برخوردي با اعضاي رده پائين پيش نيايد؛ اين در حالي است که
يورش بهاره زودتر از معمول، در بحبوحۀ ديدارهاي دوحه، آغاز شده است. يورش
به دو پايگاه مهم نظامي در ولايت هلمند و بادغيس در ٢٨ فوريه و ١١ مارس،
حدود پنجاه کشته و چهل زنداني به جا گذاشته است. طالبان علاقمندند کارآئي
نظامي خود را نشان دهند، در حالي که آمريکائي ها، که عجله دارند هر چه
زودتر از آن جهنم خارج شوند، گير افتاده اند. نه چيز زيادي براي مبادله
دارند و نه مي توانند چيزي را تحميل کنند، که مشروط به خروج نيروهايشان
نباشد. در اين شرايط، هر گونه واگذاري امتياز زياده از حد براي اعضاي رده
پائين جنگجوهاي طالبان غير قابل فهم و چنانچه عامل شکاف نباشد، موجب تضعيف
است.
مي ماند اينکه طالبان
ادعاي فتح نظامي تمامي خاک افغانستان را ندارند – ارتش افغانستان، اگرچه
آسيب ديده از خسارات متحمل شده، هنوز حي و حاضر است، در صورتي که در سال
١٩٩٤، زماني که طالبان در بحبوحۀ جنگ داخلي براي اولين بار ظاهر شده بودند،
چنين ارتشي وجود نداشت. اين دست کم چيزي است که طالبان در آخرين نشست مسکو
در روزهاي ٤ و ٥ فوريه گذشته گفته اند. تبادل نظرات در آن نشست پر محتواتر
از ديدار دو جانبه در قطر بوده اند، که بيش از پرداختن به مذاکرات صلح، به
ترتيب شرايط مناسب اين مذاکرات مي پردازد؛ و تا زماني که اين شرايط مهيا
نشده اند، طالبان همچنان به پيشروي ادامه مي دهند.
برنامه ملي فتح
دوباره
در فاصله دو دور گفتگو
در قطر و در انتظار نتيجه گيري اي که همه را معطل کرده است، ولاديمير پوتين
از اين موقعيت براي افزايش امتيازات خود استفاده مي کند. و آمريکائي ها که
در اين جنگ پيروز نشده اند، بدشان نمي آيد دست کم آن را کاملاً نباخته
باشند. و حال که از لحاظ نظامي در ميدان درگيرند، دشمني که مي بايست با آن
مذاکره کنند تا بتوانند آبرومندانه از اين جنگ بيرون بيايند، بدون شک
طالبان است. براي کشورهاي روسيه، جمهوري هاي آسياي ميانه، چين و حتي ايران،
دشمن مهلک داعش است، به حدي که تعداد مبارزين داعش به يک داو سياسي بدل مي
شود. فرستاده ويژه ولاديمير پوتين به کابل، ضمير کابلوف، صحبت از ٢٠ تا ٣٠
هزار مبارز داعشي در افغانستان مي کرد، در حالي که در اکتبر ٢٠١٦ در گزارشي
از کارشناسان شوراي امنيت سازمان ملل، تعداد آنها از ٣٥٠٠ به ١٦٠٠ (٩) نفر
رسيده، کاهشي که شايد به دليل سازماندهي جديد جنبش طالبان پيرامون
آخوندزاده، رهبر جديد آنها، باشد. اوضاع از آن زمان تحول پيدا کرده، ولي
تعداد مبارزين آنقدرها مهم نيست که قدرت تحرک هسته هاي کوچک آنها.
به نظر ولاديمير پوتين،
طالبان پيگير يک برنامه ملي فتح دوباره اند در حاليکه برنامه داعش تروريسم
جهاني است که مي تواند موجب بي ثباتي کشورهاي همجوار – در آسياي ميانه، در
چچن - ، و نيز چين بشود. اقدام نزديک شدن به طالبان از سال ٢٠١٦ از همين
مطلب ناشي مي شود که ضمير کابلوف هر بار به هر که بخواهد بشنود توضيح مي
دهد : «طالبان به يک نيروي سياسي غيرقابل انکار تبديل شده اند، آنها فکر يک
جهاد عالمگير را کنار گذاشته اند (١٠)».
چنين است که از همان
آغاز، نشست هاي مسکو در يک چهارچوب چند جانبه قرار داده شدند. اين نشست ها
کشورهائي که مي توانند تحليل مشابهي از اوضاع داشته باشند يعني روسيه،
افغانستان، پاکستان، ايران و چين را، از ٢٩ دسامبر ٢٠١٦ گردهم آوردند؛
جمهوري هاي آسياي ميانه در ١٥ فوريه ٢٠١٧ به آنها پيوستند. در آوريل همان
سال، سرانجام آمريکا به آن نشست ها دعوت مي شود، ولي آمريکائي ها پاسخ نمي
دهند. در مقابل، دونالد ترامپ آن روز را براي انداختن «مادر همه بمب ها»،
همان بمب معروف ده تني GBU-٤٣ ، بر شهر ولسوالي اچين در ولايت ننگرهار (شرق
افغانستان) انتخاب مي کند. همزماني ديگر؟ در ٩ نوامبر ٢٠١٨، در حالي که
واشنگتن گفتگوي دو جانبه ميان يک هيئت طالبان بدون هيچ مخاطب ديگر را
دوباره به جريان مي اندازد، مسکو اولين ديدار دو جانبه بين يک هيئت طالبان
که از قطر مي آيد و شوراي عالي براي صلح (به جاي دولت افغانستان) که برآمده
از همان دولت است و نقش مشورتي دارد، سازمان مي دهد.
چنانچه رقابتي ميان اين
دو روند وجود داشته باشد، يک امتياز نصيب ولاديمير پوتين مي شود. ولي به
عنوان يک بازيکن خوب شطرنج، پس از اعلام غافلگير کننده خروج بخشي از
نيروهاي آمريکائي، هنوز دو حرکت از حريف جلوتر است. در روزهاي ٤ و ٥ فوريه
٢٠١٩، در حالي که از ديدارهاي قطر در فاصله دو نشست پيشرفتي حاصل نمي شود،
رئيس جمهور روسيه بي آنکه رسماً از کسي دعوت به عمل بياورد، از ميان
دياسپوراي افغان در مسکو، گردهمآئي اي ترتيب مي دهد - حتي غيرمنتظره تر از
اعلام غافلگيرانه آمريکا - بين همان هيئت طالبان و يک هيئت افغاني متشکل از
اصلي ترين مخالفين رئيس جمهور غاني : برادر و ياران قديمي فرمانده احمد شاه
مسعود. به اين دسته، رهبر حزب شيعه «حزب وحدت»، محمد محقق و چهار شخصيت
«تاريخي» پشتون اضافه مي شوند : يک عضو قديمي حزب سلطنت طلب «محاذ»؛ پسر
صبغت الله مجددي، رئيس دولت موقت ١٩٩٢؛ سفير سابق طالبان در پاکستان؛ و
محمد حنيف اتمر، نامزد انتخابات بعدي رياست جمهوري در برابر رئيس جمهور
کنوني غاني، که تا اوت ٢٠١٨ مشاور امنيت وي بوده. کل اين مجمع را حامد کرزي
رهبري مي کند.
از آنجا که اين بار،
شوراي عالي براي صلح دعوت نشده است، دولت حاکم افغانستان بيش از پيش احساس
مي کند مورد تحقير قرار گرفته است. رئيس جمهور صحبت از «خيانت» مي کند و به
همه مخاطبين يادآور مي شود که هيچ اقدامي نمي تواند بدون مشارکت دولت مشروع
به نتيجه برسد. همه چيز به شکلي پيش مي رود که گوئي ولاديمير پوتين خروج
نيروهاي آمريکائي، تضعيف ارتش افغانستان، پيشروي هاي طالبان و سستي يا حتي
فروپاشي رژيم کنوني را پيش بيني کرده است.
با اينهمه، نشست مسکو از
روي احتياط پل هاي ارتباطي با دولت افغانستان ايجاد مي کند. رئيس جمهور
سابق، حامد کرزي، به جانشين خود، اشرف غني از مأموريت خود در مسکو گزارش مي
دهد و از فکر تشکيل يک کميسيون مذاکراتي بين الافغاني حمايت مي کند. در ٤
مارس، وزير امور خارجه روسيه، سرگئي لاوروف، هنگام سفر به خليج فارس، از
ديدار خود با امير قطر، تميم بن حمد آلثاني، استفاده مي کند و به او
اطمينان مي دهد که در صورت مقتضي روسيه آماده است در گفتگوهاي دوحه سهولت
ايجاد کند. از سوي ديگر، وزير امور خارجه ازبکستان، عبدالعزيز کاميلوف، نيز
فرداي آن روز براي سلام و نماز با ملا برادر، مذاکره کننده طالبان، و
اطمينان بخشيدن به او در تمايل کشورش به سرمايه گذاري در اقتصاد افغانستان،
سفري به قطر انجام مي دهد. در راه بازگشت، در کابل توقف مي کند و کم و بيش
همين حرف ها را براي اشرف غني، رئيس جمهور افغانستان، تکرار مي کند.
اما، هر گونه ملاحظه و
مراعاتي هم که شده باشد – گهگاه با ناشيگري -، رژيم کابل دلايل محکمي دارد
که احساس کند به حاشيه رانده شده است. در اين صورت پاسخ اشرف غني فراخواني
شوراي ملي سنتي «لويا جرگه» است . اين شورا در ٢٧ آوريل گردهم خواهد آمد و
کميسيوني از نمايندگان کليه جريان هاي سياسي جامعه افغانستان را تشکيل
خواهد داد که بتواند مخاطب قابل صلاحيتي براي طالبان باشد. برخي اظهارات
هيئت طالبان در مسکو اجازه اين تصور را مي دهند که چنين چيزي دور از ذهن
نيست.
در واقع، در بيانيه
مشترکي که پس از آخرين نشست صادر شد، در ميان کلي گوئي هاي مبهم، مي توان
خواند که «گفتگوي بين الافغاني به طور منظم و برنامه ريزي شده ادامه خواهد
داشت» و اينکه « پس از خروج کامل نيروهاي خارجي اصلاحات روشمند اتخاذ
خواهند گرديد (...) و امضاي يک توافق نامه صلح (...) با رعايت اصول اسلامي
(...)، که تمامي اقوام افغاني نقش خود را در آن بازي خواهند کرد». متن
بيانيه همچنين تأکيد مي کند بر«تضمين حقوق اجتماعي، اقتصادي، سياسي و
آموزشي زنان، مطابق اصول اسلام» (١١). لازم به اشاره است که دو عضو زن
هيئت، خانم فوزيه کوفي، معاون رئيس مجلس ملي افغانستان، و خانم حوا
نورستاني، عضو شوراي عالي براي صلح، به طور آزادانه با هيئت طالبان گفتگو
کرده اند. و اينکه رئيس هيئت قطر، محمد عباس استانکزي اطمينان داده است «ما
در پي انحصار قدرت نيستيم، و هيچ قصد نداريم تمامي افغانستان را با نيروي
نظامي تصرف کنيم؛ چنين استيلائي ضامن صلح نخواهد بود (١٢)».
شکاف صد ساله
ولاديمير پوتين از ميان
گفتگو با طالبان در واقع به دنبال همان چيزي است که انگليسي ها پيش از او
در پي آن بودند و بعدها پاکستاني ها : تسهيل در به قدرت رسيدن حکومتي مديون
تا به اين ترتيب افغانستان را مهار کرده، از آن دولتي حايل بسازند که آنها
را از شورش ها و تروريسم در امان نگه دارد. در مورد حاضر، هدف پس راندن و
سپس از ميان بردن داعش است که به نظر روسيه ، در کل و به ويژه در حوزه
نفوذي اين کشور، تهديد اصلي به شمار مي آيد. با دعوت طالبان به ديدار با
هيئتي از مخالفان افغان که اغلب آنها از اعضاي سابق «ائتلاف شمال» هستند که
در اواخر ٢٠٠١ قدرت را به دست گرفته بودند، رئيس جمهور روسيه قصد دارد آنها
را از ارتکاب اشتباهات سال ١٩٩٦ زماني که آنها تمامي اهالي غير پشتون شمالي
را با خود دشمن کرده و در صحنه بين المللي منزوي شده بودند، برحذر دارد.
چهره سابق پرقدرت «ائتلاف شمال»، عطا محمد نور نيز همين حرف را مي زند. او
در مصاحبه اي با «الجزيره» از «يافتن راه صلح» صحبت مي کند، نخست با تشکيل
يک دولت موقت که طالبان را نيز دربر گرفته و سپس سازماندهي انتخابات شفاف
را به عهده بگيرد (١٣).
«بازي بزرگ» جديدي نيز
در افغانستان در جريان است. اشرف غني، در حالي که تازه به سمت رياست جمهوري
انتخاب شده بود، در نشست لندن در ٤ دسامبر ٢٠١٤ چنين مي گفت : «يا ما به
چهارراه مبادلات در آسيا تبديل مي شويم، آن زمان که جاده ها وارد کشورمان
بشوند و از آنجا براي متصل کردن آسياي ميانه، آسياي جنوبي، غرب و شرق خارج
شوند، يا اينکه به يک بن بست تبديل مي شويم و تاريخ ما را فراموش مي کند.»
اين است بر سر دوراهي قرار گرفتن هميشگي اين کشور، هميشه در نقطه تلاقي
امپراتوري هاي قدرتمندتر از خود قرار گرفتن، چه امپراتوري هاي سده هاي
ميانه، چه امپراتوري هاي استعماري روس و انگليس، چه دو بلوک شرق و غرب که
پس از اشغال شوروي در ١٩٧٩ با هم درگير شدند و چه امروز که در نقطه تلاقي
قدرت هاي اقتصادي قديمي يا درحال ظهور قرار دارند.
افغانستان داراي منابع
معدني قابل توجهي است از جمله مس، کوبالت، طلا و ليتيوم گرانبها. بر اساس
برآورد سال ٢٠١١ «انستيتوي مطالعات زمين شناسي آمريکا»، ولايت هلمند در
جنوب اين کشور، چيزي بيش از يک ميليون تن خاک ناياب در خود نهفته دارد.
معدن مس «مس عينک» در جنوب کابل، دومين معدن پراهميت دنياست، و مطالعات
اخير نشان داده اند که مخازن گاز شمال، در مجاورت معادن ترکمنستان، بيست
برابر بيشتر از برآورد اتحادجماهير شوروري در دوران اشغال (١٩٨٩-١٩٧٩) است.
به اينها ذخاير نفت هرات در غرب، هلمند در جنوب و پاتکيا در شرق اضافه مي
شوند. مجموع اين ذخاير چيزي حدود ٥ ميليارد بشکه برآورد مي شود؛ منبعي عظيم
از آنجا که مصرف اين کشور به زحمت به دو ميليون بشکه در سال مي رسد.
اين همه کافي است که
اشتهاي خيلي ها تيز شود. از سوي ديگر، افغانستان در بطن بلندپروازي هاي چين
براي برقراري «جاده هاي جديد ابريشم» قرار گرفته است. پروژه هاي گازرساني،
جاده و خط آهن سازي آماده و در انتظارند، برخي مانند پروژه لوله هاي گاز
ترکمنستان – افغانستان – پاکستان - هند، از بيست سال پيش، به دليل نا امني
به سختي قابل اجرا هستند. پس مي توان نگراني کشورهاي شريک در روند برقراري
صلح مسکو را درک کرد. همه به جز ترکمنستان، از اعضاي «سازمان همکاري
شانگهاي» هستند، ايران در مقام عضو ناظر است.
شکي نيست که رقابت در
درون اين سازمان بين چين، که از امکانات عظيم سرمايه گذاري برخوردار است، و
فدراسيون روسيه، که فقيرتر است اما نفوذ زيادي در جمهوري هاي شوروي سابق
حفظ کرده، وجود دارد. بگذريم از هند و پاکستان که در ژوئن ٢٠١٧ به عضويت
سازمان درآمدند ولي باز در فوريه گذشته بين آنها درگيري نظامي ايجاد شد. با
اين همه : مجموع اين کشورها ٤٥% کل جمعيت دنيا را تشکيل مي دهند، با تنها
٢٢% درآمد ناخالص ملي، ولي بيش از ٣٠% ذخيره هاي شناخته شده جهاني
هيدروکاربور را در اختيار دارند و ٤ قدرت اتمي در بين آنهاست. اين نيروي
جاذبه باز هم اين احساس را که غرب دست را باخته است افزايش مي دهد، چه
آمريکا باشد با رياست جمهوري غيرقابل پيش بيني دونالد ترامپ، چه انگلستانِ
درگير برکسيت و چه اروپا که با دشواري مواجه است و پيام سياسي اش بُرد
ندارد.
چنانچه خروج نيروهاي
آمريکائي از افغانستان در دستور کار باشد، هيچکس از چند و چون آن اطلاعي
ندارد . بايست اميدوار بود که يک حرکت شديد و حساب نشدۀ دونالد ترامپ
افغانستان را به هرج و مرج جديدي نکشاند که راه را براي بازگشت آسان طالبان
به قدرت هموار سازد. مطبوعات هندي از هم اکنون نگران خطر از دست دادن تمامي
دستآوردهاي اين کشور هستند، در حالي که پاکستان خيلي خوب خود را با روند
صلح دوحه وفق مي دهد، بي آنکه گفتگوهاي مسکو را ناديده بگيرد که به نسبت
پيشرفت بيشتري نشان مي دهند اما با قصد دور زدن رژيم اشرف غني دست به قمار
خطرناکي مي زنند. ايران خواستار شکست سياست آمريکائي هاست، ولي بدون شک نه
به قيمت بازگشت بي ثباتي در همسايگي اش. چين منافعي در افغانستان، آسياي
ميانه و پاکستان، کشوري که در صورت درگيري با هند متحد بي چون و چراي آن
خواهد بود دارد– دالان اقتصادي ميان چين و پاکستان در حال شکل گيري است.
منافع اقتصادي و استراتژيک کشورهاي درگير در اين «بازي بزرگ» جديد بسيار از
يکديگر فاصله دارند. اين مطلب احتمالاً توضيح دهنده اين است که چرا پس از
هفده سال درگيري، نشست هاي بين المللي و منطقه اي همچنان در يافتن راه صلح
ناتوان مانده اند.
چگونه به اينجا رسيديم؟
چگونه امکان دارد اين جنگ پايان ناپذير بتواند با بازگشت احتمالي طالبان
خاتمه يابد که کابل، واشنگتن و مسکو از اين پس ناچارند به آنها التماس کنند
که مذاکره براي صلح را بپذيرند؟ کافي است مردم شناسي سياسي طالبان را شناخت
و به نقشه پايگاه هاي پرقدرت آنها روي خط کمربندي پشتون افغانستان –
پاکستان نگاه کرد تا فهميد که در آنجا شکافي وجود دارد صد ساله که هرگز
بسته نشده است و که باکتري هاي تروريسم بين المللي در اين شکاف فرصتي براي
تکثير سريع يافته اند (١٤). ضروري است که کابل و اسلام آباد، قرباني ميراثِ
مشترکِ زهرآلودِ تاريخِ استعماري ، متحد با هم پشت يک ميز بنشينند و در اين
باره گفتگو کنند و تمامي ساکنين دو سوي مرز را نيز در دستيابي به يک نتيجه
شريک سازند.
پي نوشت ها : 1- مهمترین
کشورهای ائتلاف، به جز آمریکا (بر اساس تعداد نظامیان درگیر) : آلمان
(1300)، انگلستان (1100)، ایتالیا (895)، گرجستان (870)، رومانی (733)،
ترکیه (593)، جمهوری چک (357)، لهستان (303)، استرالیا (300)، مغولستان
(233). منبع :
«
Resolute Support Mission (RSM) : Key facts and figures », NATO, www.nato.int.
2- « Quarterly report for the US Congress », Special Inspector General
for Afghanistan Reconstruction (Sigar), Arligton (USA), « 30 January
2019, www.sigar.mil.
3- Bill Roggio and Alexandra Gutwski, « Mapping Taliban control in
Afghanistan », Long War Journal,www.longwarjournal.org.
4- « Combines Forces Air Component Commander 2013-2018, www.afcent.af.mil.
5- Neta C. Crawford, « Human cost of the Post-9/11 Wars : Lethality and
the need for transparency », Watson Institute, Providence (USA),
november 2018.
6- Cf. Thomas Gibbons-Neff and Julian E. Barnes, « Under peace plan, US
military would exit Afghanistan within five years », The New York Times,
28 February 2019.
7- « Is there hope for peace in Afghanistan ? », Al-Jazeera, 18 January
2019, www.aljazeera.com.
8- « Remarks by spokesman of Islamic Emirate regarding conclusion of
latest round of talks », Voice of Jihad, 12 March 2019, www.alemarah-english.org.
9- « Letter dated 4 October 2016 from the Chair of the Security Council
Committee established pursuant to resolution 1988 (2011), addressed to
the President of the Security Council », UN Security Council, 5 October
2016, http://undocs.org.
10- « Exclusive interview with Russian Diplomat Zamir Kabulov »,
Anadolu, 31 december 2016,http://aa.com.tr.
11- Syed Zabiullah Langari, « Joint declaration issued after Moscow
talks », Tolo News, 6 February 2019, www.tolonews.com.
12- Secunder Kermani and Sami Yousafzai, « Taliban ‘not seeking to seize
all of Afghanistan’ », BBC News, 6 february 2019, www.bbc.com.
13- « Taliban, Afghan opposition hold Moscow talks without government »,
Al-Hazeera, 5 February 2019, www.aljazeera.com.
14- بخوانید : «مرز میان
افغانستان و پاکستان، هم منشأ جنگ و هم کلید صلح»، لوموند دیپلماتیک، اکتبر
٢٠١٠.https://ir.mondediplo.com/article16...
گاهشمار رخدادها :
١٧ ژوئيه ١٩٧٣. کودتاي
ژنرال محمد داوود خان که به پادشاهي خاتمه مي دهد و جمهوري را برقرار مي
کند.
٢٧ آوريل ١٩٧٨. کودتاي
نورمحمد ترکي و حزب دمکراتيک مردمي افغانستان، و برقراري جمهوري دمکراتيک
افغانستان.
١٤ سپتامبر ١٩٧٩. حفيظ
الله امين رئيس جمهور ترکي را به قتل مي رساند و جانشين او مي شود. آغاز
جنگي ده ساله ميان نيروهاي شوروي و مجاهدين، به پشتيباني ايالات متحده
آمريکا.
٢٤-٢٥ دسامبر ١٩٧٩.
مداخله ارتش شوروي و اشغال افغانستان. ببرک کارمل جانشين امين مي شود.
٣٠ سپتامبر ١٩٨٧. محمد
نجيب الله از حزب دمکراتيک مردمي افغانستان به رياست جمهوري انتخاب مي شود.
١٤ آوريل ١٩٨٨. توافق
ميان ميخائيل گورباچف و دولت افغانستان در ژنو بر سر عقب نشيني ارتش شوروي
که در ١٥ فوريه ١٩٨٩ به اجرا درمي آيد. آغاز جنگ داخلي ميان نيروهاي دولتي
و مجاهدين.
آوريل ١٩٩٢. سقوط رژيم.
آغاز جنگ داخلي ميان جناح هاي مجاهدين.
٢٦-٢٧ سپتامبر ١٩٩٦.
طالبان امارت اسلامي افغانستان را بنيان مي گذارند، يک ديکتاتوري بر اساس
اعمال صريح قوانين شرع.
٩ سپتامبر ٢٠٠١. احمد
شاه مسعود، فرمانده ائتلاف شمال، در مبارزه با طالبان به دست دو عضو
القاعده کشته مي شود. پس از ١١ سپتامبر، آمريکا در عمليات موسوم به «آزادي
پايدار» به طالبان حمله نظامي مي کند.
دسامبر ٢٠٠١. امضاي
توافقنامه در بن (٥ دسامبر). حامد کرزي، عامل سابق سيا (CIA)، رئيس جمهور
موقت مي شود. يک نيروي بين المللي همياري و امنيت (ISAF)، به فرماندهي
سازمان پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) برقرار مي شود.
٤ ژانويه ٢٠٠٤. تصويب
قانون اساسي جديد افغانستان که به برقراري جمهوري اسلامي مي انجامد. حامد
کرزي به عنوان رئيس جمهور انتخاب مي شود.
٢٢ ژوئن ٢٠١١. آغاز خروج
نيروهاي فرانسوي ناتو که در ٢٠١٤ پايان مي پذيرد.
٥ آوريل ٢٠١٤. محمد اشرف
غني، اقتصاددان سابق بانک جهاني، به رياست جمهوري انتخاب مي شود. درگيري ها
و سوء قصدها ادامه دارند.
فوريه ٢٠١٦. گشايش روند
صلح همه جانبه در مسکو.
١٣ آوريل ٢٠١٧. بزرگترين
بمب غير اتمي توسط آمريکا بر مواضع داعش در شرق افغانستان پرتاب مي شود.
فوريه ٢٠١٨. گشايش
گفتگوها ميان آمريکا و طالبان در دوحه، قطر.