کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

کاوه شفق آهنگ

    

 
سنگ‌فرش

 

 

وقتی شبنامه ی خون می نوشتند
بر سنگفرش کوچه های ما،
پرده ها را می کشیدم
و از بر می کردم
ترانه های عاشقانه ی فال حافظ را
برای چشمانی که تصویر لبخندی
در غبار انتظار اش گم شده بود
و برگشتن
اصطلاح عجیبی بود
که دخترک همسایه معنی اش را نمی دانست
و هیچ لغتنامه یی معنی اش را نمی دانست
همه آدم های شهر
پر از رفتن بودند
گیج از شکستن

وقتی شبنامه ی خون می نوشتند
بر سنگفرش کوچه های ما
پرده ها را می کشیدم
و فنون بلاغت می خواندم
دخترک همسایه اما نمی دانست
که پدر را
قافیه می سازند
با تبر

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۳۳       سال  پـــــــــــــــــــــــــــــــانزدهم             حمل    ۱۳۹۸       هجری  خورشیدی       اول اپریل  ۲۰۱۹