جامعه فرهنگی ما، امروز در سوگ سفر ابدی شاعر، فاضل و
فرهیختۀ محترم جناب میر اسماعیل مسرور نجیمی، می نشیند . سال پیش در چنین
روزی جناب نجیمی سر درنقاب خاک فرو برد. شادروان نجیمی درسال سیزده صد و سه
خورشیدی درچنداول کابل به دنیا آمد و در بیست نهم جنوری دوهزار و پانزده
میلادی، پس از تحمل مریضی طولانی در گذشت . او در زندگی با افتخار خویش،
اشعار دل انگیز وبا صفای سرود و درگسترۀ درامه نویسی نیز فعال بود.
شادروان نجیمی سرایش شعر را بعد ازجمع آوری اندوخته ها و فراگیری فن شعر
نزد استادنی مانند قاری عبدالله مللک الشعرا و سرور گویای اعتمادی در سن
شانزده سالگی آغاز کرد . ازایشان پنج گزینۀ شعری به چاپ رسیده، از جمله
مجموعۀ ( اندیشه های شهر شعر) به کوشش و پیش گفتارامیلیای اسپارتک دخترعزیز
و فرهنگی فرزانه ایشان به دست چاپ رسیده. همچنان نوید ششمین کتاب شعر از
شاعرزنده یاد به کوشش بانو امیلیای عزیز.
محترم میر اسماعیل مسرور نجیمی خوشبختانه تا آخرین روز های حیات شان شعر
سروده اند. البته به سبک محتلف شعر غزل ، قصیده ،رباعی .. . می سرود که
محتوی سروده های ایشان، گویای عدالت خواهی اجتماعی ، درد وطن و دفاع از حق
زن میباشد. شایان تذکر است که اشعارشادروان نجیمی توسط کمپوزیتوران خوب
کشور کمپوز شده و با صدای هنرمندان ورزیده به نوا آمده است.
از قلم توانای ایشان نمایشنامه های تیاترکه از غنا و کیفیت نوشتاری
برخوردار بوده نیزبه تحریر آمده و توسط بازیگران موفق تیاتر وقت اجرا شده
است .همچنان داستانهای کوتاه و ادبی سرشار از کیفیت ادبی از دست نویس ایشان
به یاد گار مانده است.
استاد مسرور نجیمی بر علاه شاعری سالهای زیادی به دوایر دولتی مشغول کار
بوده اند . بیست و سه سال شال پیش مجبور ترک زادگاه عزیز شد و به شهر
گوتینگن آلمان زندگی را در آواره گی از وطن به سر برد. از قضأ همسر با محبت
و مهربان شان هم سه روز بعد از وفات شان چشم از دنیا پوشید که با اند وه
بسیار در یک روز به خاک سپرده شدند. روح شان شاد یاد شان گرامی باد .
در پایان غزل زیبایی از آن زنده یادمحترم را به خوانش می گیریم:
خوش است شب همه شب، قصۀ دراز کنیم
میان میکده بنشسته ، میِ نیاز کنیم
سحر به پای و دمِ صبح چشم باز کنیم
"بیا که داخل میخانه مشقِ راز کنیم"
"کنارِ خٌم بنشینیم و شب نماز کنیم"
سخن شناس و سخندان و میکشان گوییم
رَموٌزِ راز سخن را میان دل جوییم
ز قلب ساغرِ می شاد مستیی پوییم
"غبار صومعه روبیم ، پای مٌغ شوییم"
" به روی ساقیِ گلچهره ، دیده باز کنیم"
سبو به دوش و صراحی به دست و مستانه
گرفته ساقی ِ زیباییِ ، دلرایانه
به پیش پیر مغان مست و بیش رندانه
" شویم همدم جام و انیس پیمانه "
" سرود میکده خوانیم و ذکرِ ساز کنیم "
میان میکده جمعی سرور ، پیر و جوان
به پای خٌم بنشستند ، هر یکی شادان
وفا به عهد ببستند ، بهر این پیمان
"رفیق باده پرستان شویم و دردکشان"
"ز زهد و طاعت خشکیده احتراز کنیم"
شکوۀ صولتِ آزادگان با شوکت
خوش است ، دید پیاپی ستایش و عزت
برابری و مساوات و صاحب شهرت
" کشیم بار محبت به ناقۀ وحدت "
"از ین نشیب سفر جانب فراز کنیم "
جهان کشیده، به پهنای عشق وامق را
دلیل شهرت و نام و ثبات واثق را
گرفته معنیِ رمزِ کلام شایق را
" طوافِ کعبۀ دل مطلب است عاشق را"
"به دورِ سنگ سیه از چه رو نیاز کنیم؟"
دهیم دست تعهد در انجمن باقی !
ضمیر پاک ، در امیال ما و من باقی !
به جا بمانده ، نویسیم این سخن باقی!
"شویم مٌعتکِفِ کعبۀ وطن باقی ! "
"چه حاجت است که پرواز، در حجاز کنیم؟"
ندیمِ وحدت و پیکار بیشتر گردیم
شهیر عزم و تنومند بهتر گردیم
خدیو جنبش پیگیر ، نامور گردیم
" غلام حضرتِ آزادیِ بشر گردیم "
" فراز تخت عدالت رویم و ناز کنیم "
-گوتینگتن آلمان-
|