اولین شعرعشق را باید از لبان تو مثل خنده گرفت
عاشقی این گناه مریم را ازقفس های بی پرنده گرفت
خنده را می دهی و می گیری عشق شادی و غم بسی دارد
هرچه در این میانه می آید بایدش جای تخم گنده گرفت
اولین شعر من ستاره که نیست ماهی قرمزیست پیش نهنگ
کوسه های گرسنه دنبالش می شود ماهی های مانده گرفت..
تو بیا پیش من ستاره شویم این نهنگ سیاه ابر شود.
مثل یک پیر مرد تشنه ی شُوم که به دورش دو شال ژنده گرفت
...
دست در دست با خیال توام، عکس های من ست پیش درخت
قهرمانی که میبرد در خواب، مردههایی که جای زنده گرفت
زندگی، این قمار شرمآور با می شعرِ مست مستی کرد.
میبرد روز و شب و میبازد، باخت هایی مرا برنده گرفت
"زینت نور"
|