پرسش:
آقای انصاری،
امروز پروژۀ تاپی رسماً از سوی سران چهار کشور هند، پاکستان، افغانستان و
ترکمنستان افتتاح شد. نخست دربارۀ اهداف و مقاصد این پروژۀ مهم در منطقه
توضیح دهید.
پاسخ:
این پروژه در نقطۀ تلاقی عرضه و تقاضا قرار داشته و اهداف و مقاصد آن هم از
همین نقطۀ تلاقی منشآ می گیرد. هندوستان به تنهایی خویش دومین کشور از لحاظ
جمعیت انسانی و دهمین اقتصاد بزرگ دنیا به شمار می رود، اگر پاکستان را به
آن بیفزاییم این قلمرو جغرافیایی اهمیت بیشتری کسب می کند. هندوستان،
چهارمین مصرف کنندۀ انرژی در جهان می باشد، استهلاک کنندگان بزرگ دیگر،
امریکا و چین و روسیه می باشند که یا خود دارای منابع سرشار انرژی اند و یا
اینکه با شبکه هایی از شاه لوله های انرژی وصل اند.
از سوی دیگر؛ ترکمنستان از لحاظ تولید گاز طبیعی دهمین کشور و از لحاظ
منابع گازی چهارمین کشور در جهان به شمار می رود. ترکمنستان همین حالا
ششمین صادر کنندۀ گاز در جهان می باشد. فلسفۀ این پروژه در نزدیک بودن این
منابع سرشار با کشوری که در آتش کمبود انرژی می سوزد، نهفته است.
پرسش:
چه دلایلی
باعث شد که این پروژه بیشتر از بیست سال به تأخیر بیافتد؟
جنگ عامل اصلی
تأخیر این پروژه بوده است. ترکمنستان در این دو دهه پیوسته بیقراری می نمود
ولی این همه جنگ و کشتار در همسایگی اش اجازه نمی داد تا رویایش تحقق یابد.
زمامداران پاکستانی که روزگاری امنیت شاهراه ترکمنستان- پاکستان را با اتکا
به بازوی کوبندۀ طالبان گرفته بودند و همه عناصر تطبیق این پروژه آماده شده
بود، دشوار بود تا واقعیت های جدید پسا سپتمبر1991 را بپذیرند. آنها در فکر
بدیل دیگری برآمدند که پایپلاین ایرانی بود ولی فشار ها و تهدید های امریکا
مانع تحقق آن گردید. در کنار آن، پیچیدگی های جیو استراتیژیک افغانستان از
اشتهای دایناسور های نفتی و گازی جهان کاست. اگر سخاوت ترکمنستان و جرأت
رهبر آن نمی بود، امضای چنین قراردادی دشوار بود.
پرسش:
مهمترین چالش
در برابر پروژۀ تاپی تنشها میان کابل - اسلام آباد و اسلام آباد - دهلی می
باشد؛ آیا این سه کشور میتوانند اختلاف های شان را کنار گذاشته و در جهت
موفقیت این پروژه تلاش ورزند؟
پاسخ:
به باور من
توپ در میدان اسلام آباد است. من یقین دارم، هرگاه پاکستان به این نتیجه
برسد که دیگر نمی شود رژیمی وابسته به خودش را در کابل به حکومت برساند در
آن وقت است که جهت تحقق منافع مشترک تلاش خواهد ورزید، منافعی که اصولپایۀ
چنین پروژه هایی به شمار می رود. حالا که دولتمردان پاکستانی خوشبینی خویش
را اظهار داشته اند، هنوز زود است تا این خوشبینی را باور نمود. کشمکش های
گرم و سرد میان این سه کشور جز اینکه نیروی شان را استهلاک نموده و هر روز
فاجعه ای بیافریند، کار دیگری نخواهد کرد. وصل نمودن دهانۀ لوله های انرژی
آسیای میانه به بحر هند و از آنجا به نقاط دیگر جهان یکی از رویاهای رهبران
آسیای میانه و پاکستان به شمار می رود که با فروریزی اتحاد شوروی سابق بی
قراری پاکستان در راه خزیدن به استقامت آن منابع منجر به میلاد گروهی گردید
که بنام طالبان شهرت یافت. در این بیست سالی که گذشت، خدا می داند که چه
فرصت هایی را پاکستان از دست داد. رهبران پاکستان باید دانسته باشند که
ایجاد پل ارتباط میان منابع انرژی و بازار های آسیای میانه را نمی توان از
راه پشتیبانی گروه های انارشیست و عقب مانده، دشمنی با ملتی همسایه و
نابودی میراث فرهنگی آن و کاشتن تخم دشمنی میان قبایل آن به دست آورد. یکی
از اشتباهات کشندۀ پاکستان هم دستی با شرکتهای مافیای نفتی جهان و نقشه کشی
در پشت درهای بسته و سپس ایجاد گروهی مافیایی در افغانستان بود.
حالا به
چشم می رسد که هندوستان با آنکه بیشتر از همه نیازمند انرژی است ولی نسبت
به سه کشور دیگر کم علاقه است که اشتراک معاون رئیس جمهور حامد انصاری به
جای رئیس جمهور هند بیانگر این امر است. آنها می دانند که برای تحقق این
پروژه، کوهی از مشکلات سیاسی و مرزی و استراتیژیک را باید از راه برداشت.
پرسش:
بحث نا امنی
در افغانستان و پاکستان از نگرانیهای عمدۀ دیگر این پروژه است. مناطق جنوب
غربی افغانستان و مناطق قبایلی پاکستان عملاً بیثبات و نا امن است. آیا
ممکن است پایپ لاین تاپی از این مناطق عبور کرده و به هند وصل شود.
پاسخ:
این خط لوله از
مسیر هرات، فراه، هلمند و قندهار به بلوچستان می رود؛ مسیری که هموارتر و
کوتاه تر به چشم می خورد. هلمند و قندهار دو ولایتی اند که از سالها
بدینسو در آتش جنگ می سوزند و بلوچستان پاکستان هم همیشه زیر تهدید جدایی
طلبان بلوچ بوده است. ساختاراجتماعی مسلط در مسیر این راه چه در برخی ولایت
های افغانستان چون فراه و هلمند و قندهار و چه ایالت بلوچستان نظام قبیلوی
است که زمینه را برای هر گونه اغتشاشی آماده ساخته و چون غنیمت و ولجه یکی
از منابع درامد در چنین نظامهایی است، وجود این پایپلاین می تواند اشتهای
افراد مسلح مربوط به خان ها و سردار های قبایل را در این مناطق برانگیزد.
اگر در گذشته ها افراد قبایل، شتر ها و اموال التجارۀ کاروانهای شاهراه
ابریشم را چپاول می نمودند، این پایپلان هم می تواند منبع درامدی برای آن
ها باشد. به گفتۀ مؤرخ ایرانی باستانی پاریزی، در یکی از دوره ها قبایل
"یوچی" امنیت راه و امنیت بازارگانان را به مخاطره انداختند که در نتیجه
امپراتوری چین و فارس قراردادی مبنی بر تأمین سلامت این راه امضا نمودند که
نخستین قرارداد تجارتی میان ایران و چین خوانده شده است.
در آخرین دوره
های جاده ابریشم هم همین حکایت تکرار می گردید که حتی برخی طرق صوفیه در
تأمین راه های آن نقش داشتند. سال گذشته در کنفرانسی که در دانشگاه لاس
انجلس دعوت شده بودم، جوانی را دیدم که در دانشگاه ییل دکتورا می گرفت؛
پرسیدم موضوع تحقیق تان چیست؟ گفت: نقش طریقۀ نقشبندیۀ مجددیه در تأمین آن
عده کاروانهای راه ابریشم که از مسیر راه درۀ خیبر، پشاور به کابل و از
آنجا به آسیای میانه رفت و آمد داشتند.
به هر حال، امنیت
لوله ای به درازی 730 کیلومتر در افغانستان
نیازمند
نیرویی در حدود ده هزار سرباز مسلح می باشد. ترسی که وجود دارد، نشود که
همان حکایت شرکتهای امنیتی آقای کرزی و شرکای ایشان تکرار شده و جامعه یک
بار دیگر در رویارویی ارتشی از مافیای مسلح قرار گیرد. بزرگترین اشتباه
امنیتی در رابطه به این پروژه دادن جزیه به طالبان و هر گروه مسلح دیگری
خواهد بود. این کار، نتیجه ای جز تداوم جنگ و بیمه کردن بغاوت در پی نخواهد
داشت. امنیت چنین پروژه های استراتیژیک باید به دوش دولت باشد.
اکسپریس تریبیون پاکستان
در شمارۀ 22 می 2012 میلادی خویش در آن زمان از زبان حامدکرزی نقل نموده
بود که حکومت او قرارداد همکاری در زمینۀ امنیت لولۀ تاپی را با طالبان
امضا نموده بود. همین روزنامۀ پاکستانی به تاریخ 12 دیسمبر 2015 نوشت که
خواجه آصف وزیر آب و برق پاکستان اعلام نموده است که طالبان بنا بر توصیۀ
پاکستان امنیت این پایپلاین را مختل نخواهد کرد همان طوری که طالبان در
زمینۀ گرفتن امنیت پروژۀ یونوکال همکاری نموده بودند.
مشکل اساسی در این است که آنچه
بنام طالبان شهرت یافته اند، نه دارای هدف مشترک اند نه رهبری مشترک و نه
هم حامیان مشترک. گروه طالبان امروز به شرکت هایی شباهت دارد که در امریکا
به نام "فرنچایز" شناخته می شود و هر کسی می تواند با پرداخت یک مقدار پول،
فرعی را زیر همان نام برای خودش فعال سازد. امروز کشور هایی چون هند و
پاکستان و ایران و افغانستان و انگلستان و امثال آن هر کدام فرعی در
بازارنخاس طالبان برای خویش گشوده اند. همان طوری که زمامداران پاکستانی،
طالبان را در تمام این مدت استخدام نمودند، هر کشور دیگری که وجود این خط
لوله را خطری برای منافع خودش شناسایی نماید، می تواند از خدمات جنگی ملیشه
های خشمگین طالبان مستفید شود. تلاوت چند متن مقدس دینی و سپس فریاد زدن
چند شعار گرم، کافی است تا خون هزاران جنگجوی مسلحی را به جوش و احساس و
عواطف شان را به خروش آورد که با چشمان سرمه شده آمادۀ قربانی کردن و
قربانی شدن هستند.
پرسش:
نگاه قدرت های
کلان از جمله ایالات متحدۀ امریکا، روسیه و چین به این پروژه چیست؟
پاسخ:
شرکتهای نفتی
امریکا فعلا دخیل نیستند و شاید در آینده به این پروژه بپیوندند. علت آن
این است که نخست نمی دانند که این پروژه چه سرنوشتی خواهد داشت و دیگر
اینکه شرکت کمپنی های بزرگ نفتی امریکا برخی کشور های مهم منطقه چون روسیه
و ایران و چین را حساس خواهد ساخت. از سخنان رهبران تاپی چنین بر می آید که
راه پیوستن این شرکتها به این پروژه باز گذاشته شده است.
امریکا هم بر هندوستان و هم بر پاکستان فشار می آورد تا در پروژۀ گاز
ایرانی و خط لوله ای را که ایران پیشنهاد نموده است، شرکت نکنند. دولتمردان
هندی، روابط تیره با پاکستان را بهانه می آورند ولی مشکل اصلی فشار و تهدید
امریکا در جهت عدم پیوستن به پروژۀ ایرانی است.
هند بیشترین نیاز انرژی خویش را از خاورمیانه به دست می آورد. اوضاع متشنج
خاورمیانه از یکسو و روابط گرم هند با اسرائیل از سوی دیگر، امروز
محدودیتهایی را فرا راه هندوستان ایجاد نموده است.
برای فعلا، همین
که پروژۀ صلح ایران/پاکستان جامۀ عمل نپوشد، برای امریکا کافی است. امریکا
در صدد ایجاد بدیل برای انرژی ایرانی در هند است.
روسیه هم یکی از
متضررین این پروژه خواهد بود. ایجاد خط لوله به استقامت جنوب، از اهمیت
لوله های دیگر ترکمنستان که به شبکۀ پایپلاین گاز پروم روسیه وصل اند می
کاهد.
برندۀ اصلی این
بازی از نظر من کشور کوچک و خورد سال ترکمنستان است.
پرسش:
رمز پیروزی
ترکمنستان را در این بازی چگونه بررسی می کنید؟
پاسخ:
رمز موفقیت ترکمنستان در بی طرفی آن کشور است. بی طرفی دایمی ترکمنستان در
12 دیسمبر 1995 از سوی سازمان ملل متحد تأیید گردید و این روز یکی از دو
روز مهم در سالنمای ترکمنستان به شمار می رود. ترکمنستان یگانه کشور آسیایی
بی طرف به شمار می رود. کشور های اتریش، سویس، فنلند، واتیکان و مالتا
نمونه های دیگر دولتهای بی طرف اند که در اروپا موقعیت دارند.
ما که از قرن ها بدینسو پامال غولهای جهانی شده ایم، آیا می شود از
ترکمنستان بیاموزیم. اینکه کشوری فلسفۀ وجودی خویش را از حایل بودن آن میان
دو قدرت جهانی بگیرد، اهانتی است به حیثیت سیاسی و هویتی آن ولی اگر بتواند
به عنوان کشوری بی طرف و با ضمانتهای بین المللی امنیت و ثبات خویش را حفظ
نماید، می توان به آن افتخار نمود، امری که فرصت های فراوانی را در اختیار
آن قرار خواهد داد. ما دیدیم که وابستگی سیاسی افغانستان به برخی کشورها و
سپس تغییر در موازین قوا در سطح جهان و تغییر استراتیژی ها، و ظهور و زوال
امپراتوری ها، چگونه ثبات و استقرار جامعۀ ما را در چند دهۀ اخیر برهم زد.
افغانستان می تواند دارای پولیس خیلی قوی مجهز به هیلوکوپترو توپخانه باشد
تا بتواند امنیت خویش را بگیرد. بی طرفی ما قوی تر از هر ارتشی در این چهار
راه نیرو های اتمی به شمار خواهد رفت. توازن میان
مردمی سلحشور و دولتی بی طرف رمز موفقیت ما خواهد بود.
با استفاده از همین گفتگو، از احزاب سیاسی آزاد و غیر وابسته و گروه های
اجتماعی و حتی دولت افغانستان می خواهم تا در زمینۀ بی طرفی افغانستان فکری
کنند. این قدر خون بیهوده ای که در این خاک ریخته ولی نهال منافع دیگران را
سیراب نموده است، برای قرن ها کافی خواهد بود.
سیاست بی طرفی
دایمی ترکمنستان به آن کشور فرصتی بخشیده است تا هم با لوله ای وصل باشد که
به طرف غرب می رود و به ترکیه می رسد، هم به لوله های دیگری که به چین می
انجامد و هم لوله هایی که به ایران وصل می گردد. پایپلاین های انرژی
ترکمنستان به کشور های ایران، روسیه، ازبکستان، قرغیزستان، قزاقستان و چین
می رسد. پروژۀ دیگری روی دست است که ترکمنستان را از راه خلیج کسپین به
باکو در
آذربایجان وصل نموده و گاز ترکمنستان را از آن راه به ترکیه و اتحادیه
اروپا برساند.
پرسش:
چهار کشور عضو
پروژۀ تاپی (هند، پاکستان، افغانستان و ترکمنستان) هر یک چه امتیازهایی از
این پروژه به دست می آورند؟
پاسخ:
از آمار ها
اگر بگذریم، هند بخش مهم انرژی خویش را از این راه به دست خواهد آورد، و در
پاکستان بخشی از رویای آن کشور در زمینۀ رسیدن به آسیای میانه تعبیر خواهد
شد. افغانستان چهار صد ملیون پول ترانزیت به دست خواهد آورد. ترکمنستان به
مهمترین بازار انرژی جهان که عطش آن پیوسته در حال فزونی است، دست خواهد
یافت. ایجاد شبکۀ انتقال برق از ترکمنستان به پاکستان و تمدید خط فایبر
نوری و همچنان اعمار خط آهن و شاهراه بزرگ در این مسیر و اعمار میدان هوایی
در وسط این شاهراه و تأسیس شرکت های گوناگون خدماتی می تواند نقش مهمی در
انکشاف و توسعۀ افغانستان بازی کند.
پرسش:
آیا پروژۀ
تاپی می تواند جایگاه جغرافیایی و اقتصادی افغانستان را در منطقه احیا کرده
و از وابسته گی مفرط افغانستان به کشورهای خارجی بکاهد؟
پاسخ:
اهمیت پروژۀ
تاپی در عنصر مادی و اقتصادی آن نه بلکه در جای دیگری نهفته است. این پروژه
می تواند زمینۀ همکاری منطقوی را آماده ساخته و در جهت بسط ثبات و آوردن
استقرار ممد واقع شود. این خط لوله از قلب پایگاه اصلی طالبان می گذرد و
جنگ در این مناطق لوله ها را متضرر نموده و در نتیجه پاکستان هم متضرر
خواهد شد. من تفاصیل این قرارداد را ندیده ام ولی خدا کند طوری تنظیم شده
باشد که پاکستان هم در زمینۀ تحمل زیان های بی ثباتی شریک باشد، در غیر آن
ضرر چنین پروژه هایی بیشتر از نفع آن خواهد بود.
ایجاد شبکۀ
راه آهن با آسیای میانه و چین و سپس ربط آن به شبه قارۀ هند انقلابی را در
عرصه های تجارتی، سیاسی و فرهنگی ایجاد خواهد نمود، که خدا کند شاهد چنین
انقلابی باشیم. این حوزۀ بزرگ که روزگاری یکی بود، آیا می شود که حد اقل پل
رفت و آمدی میان شان ایجاد نمود.
اما مسئلۀ
وابستگی بیشتر به عناصر ذهنی و حقوقی ما پیوند دارند تا عناصر مادی. امروز
کشور های فراوانی در دنیا وجود دارند که فقیر تر از ما اند ولی مستقل تر از
ما عمل می کنند.
پرسش:
جناب
انصاری، چهارده سال از انتشار کتاب معروف "افغانستان در آتش نفت" گذشت که
در آن از بازی های بزرگ جهانی بر سر نفت پرده برداشته بودید، آیا در کشمکش
های دور و نزدیک ما هنوز هم نقشی برای انرژی قایل هستید؟
پاسخ:
یکی از
کشمکش گرم بر سر انرژی در منطقۀ ما جنگ در سوریه و عراق است. در این جنگ از
هر چیز حرف می زنند جز عاملی که نقش اساسی در این کشمکش دارد. در این جنگ
از دین و مذهب و قومیت و اقلیت و اکثریت و عرب و کرد و ترک و ایرانی و شیعه
و سنی و ایزدی حرف می زنند ولی کمتر کسی از نقش جنگ انرژی و استراتیژی های
نفتی حرفی به زبان می آورد. ما عادت کرده ایم که لوله های تفنگ را ببینیم
ولی لوله های نفت را نه.
در آب های
مرزی میان قطر و ایران یکی از ذخایر مهم گاز در جهان خوابیده است. روس ها
که با شبکۀ منظم و گسترده ای از لوله ها مجهز اند می توانند گاز مورد نیاز
اروپا را به قیمت ناچیز صادر نمایند و برای مقابله با این شریک تجارتی،
قطری ها در سال 2009 در صدد اعمار خط لوله ای شدند که قرار بود از قلمرو
عربستان سعودی و اردن و سوریه به ترکیه منتهی شود ولی حکومت سوریه نسبت
نزدیکی به روسیه و ایران و شاید زیر فشار آن ها نخواست این پروژه تحقق
یابد.
پروژۀ
دیگر، خط لولۀ ایرانی بود که قرار بود از راه عراق و سوریه به بندرگاه
لاذقیه منتهی شده و گاز ایرانی را تا یک قدمی اروپا منتقل نماید. این
قرارداد، در سال 2012 امضا شد و قرار بر این بود که لولۀ مذکور تا سال 2016
میلادی آماده فعالیت شود. قطری ها تنها از سال 2011 تا 2013 حدود سه ملیارد
دالر در جنگ سوریه به مصرف رساندند و ایرانی ها با تمام نیرو در پشت حکومت
بشار الاسد ایستادند. ترک ها و امریکاییها از پروژۀ خط لولۀ قطری پشتیبانی
نمودند چون این پروژه ترکیه را مرکز ثقل انتقال گاز از آسیا به اروپا قرار
داده و ترکها به بدیلی دست یافته و تنها متکی به گاز روسی نمی مانند.
امریکا هم تلاش می ورزد تا از نقش روسیه در اقتصاد اروپا کاسته و دست لوله
های روسی را کوتاه سازد. ترکیه امروز در میان دو منبع مهم تولید گاز قرار
گرفته که حیثیت دو سنگ آسیاب را دارند؛ یکی آنها ایران است و دیگرش روسیه.
اگر هم ایران خطی به سواحل سوریه بکشد و هم قطر لوله گاز خود را به ترکیه
برساند، در کنار پایین آمدن قیمت گاز، این به معنی حمله بر بازار های گاز
روسی و جنگ با روسیه خواهد بود.
به یاد
باید داشت که روس ها هم در جورجیا و هم اوکراین وارد جنگی گرم شدند تا مانع
عبور خط لوله ها شوند و این بار به خاطر همین مسئله به خاور میانه آمده
اند. پیچیدگی های جنگ خاورمیانه را می توان در آیینه پروژه های انرژی و در
صفحات پیچیدۀ خط لوله ها مطالعه نمود.
پرسش:
اگر در این زمینه
پیامی داشته باشید، بفرمایید.
پاسخ:
با شنیدن خبر این
پروژه نباید خیلی ذوق زده شد. هیچ انسان عاقلی نمی تواند نقش چنین پروژه ها
را در امر توسعۀ یک جامعه انکار نماید ولی امروز جوامع فقیر فراوانی وجود
دارند که لوله های نفت و گاز از قلمرو سیاسی شان می گذرد بدون آنکه این
لوله ها احوال اقتصادی شان را بهتر ساخته باشد که برمه یکی از آن جوامع
است.
عایدی را که
افغانستان از بابت این پروژه به دست خواهد آورد چهار صد ملیون دالر گفته
شده است، در حالی که در این چهارده سال اخیر ده ها ملیارد دالر وارد کشور
شده و طعمۀ مافیای مالی و سیاسی و قومی گردیده است؛ مافیایی که هیچ سیری
ندارد. آنچه یک جامعه را شگوفان می سازد فساد ستیزی دولت و مردم آن است نه
پول های باد آورده بیرونی.
نکتۀ دیگر اینکه
هزینۀ سالانۀ نگهبانی از این خط لوله بیشتر از صد ملیون دالر خواهد شد،
یعنی ربع درامد آن تنها در زمینۀ نگهبانی آن به مصرف خواهد رسید و بنا به
ضرب المثل معروف "آفتابه، خرچ لیم" خواهد شد.
فراموش نباید کرد که خط لوله ها
خیلی آسیب پذیر اند و تجربۀ عراق و نایجریا بیانگر این حقیقت است که لوله
های نفت در آن کشور ها پیوسته انفجار داده می شوند.
سال گذشته کردستان عراق اعلام نمود که نسبت
تخریب لوله ها، صد ها ملیون دالر صدمه دیده است. ترکیه با آنکه کشوری مستقر
و دارای ارتشی نیرومند می باشد، حالا لوله هایش را در برخی مناطق سربازانی
سوار بر اسپ نگهبانی می نمایند، تو گویی سربازان ارتش عثمانی از گور
برخاسته اند.
نکتۀ دیگر اینکه
آقای غنی در کنفرانس خویش خیلی بر سر فواید این پروژه به ساکنان ولایتهایی
تأکید نمود که در مسیر راه خط لوله قرار گرفته اند. با پروژه های ملی نباید
چنین محلی برخورد نمود.
در پایان من هم
یک پرسش دارم: در گذشته ها عادت بر این بود که جنگجویان از آسیای میانه به
هند روند و مواد التجاره از هند به آسیانه میانه انتقال یابد. حالا که این
مسیر معکوس شده و جنگجو از پاکستان به آسیای میانه و گاز از آنجا به هند می
رود، چه گونه می توان عنصر جنگ و جنگجویی را از این معادله برداشت؟
|