کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

سمیه رامش

    

 
 شعری از "يك فصل خواب انار"

 

 

 


یک روز گیج
یک روز مریض
یک روز دیوانه
پاچه ات را
پایت را
حلقت را
چون سگی هار میگیرد!
در دهانی خلاصه میشوی
گاز میزند / رها نمیشوی
گاز میزنی / رها نمیشوی
هار میشوی / رها ....
دندانهایی زخم میزند
روزت را / روزگارت را
زخم هایی از امروز تا...
رشته هایت را
لبهایت را
چشم هایت را
قدم هایت را
از تو تا قبل ها
تا بعد ها
دیوانه ای ظهور میکند
از تو تا مولانا
عطار
بایزید
تایک روزِ گیج
مریض
دیوانه .
چشم هایت که سگ
لب هایت سگ
قدم هایت سگ
هزار رمه سگ
هزار رمه گرگ
هزار رمه شب
بلایی که به روزت / به روزگارت ...
در دهانی از سگ خلاصه نمیشود
زخم هایت را آرامتر لیس بزن
شاعری نیست
که روزت و جنونت را
به استعاره بگیرد
تا رمه هایت آرام
تا رمه هایت امن
تا رمه هایت
تا خانه ...
نه /
زخم هایت عمیق شده اند
شبلی سگ هایت را به سنگ خواهد زد!

سميه رامش






 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۵۴            سال  یــــــــــــازدهم                   فوس/جدی       ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی         شانزدهم دسمبر    ۲۰۱۵