کابل ناتهـ، Kabulnath
صنم عنبرین
شب است بىچراغ پنجره را مىگشايم خيابان بوى خون مىدهد چشمهايم تاريخ تكرار جوانمرگىهاست گلويم كبود از فريادهاى فرومانده گوشهايم از سكوت گريزان آيا كسى هست كمى از زندگى بگويد؟
بالا
دروازهً کابل
الا
شمارهء مسلسل ۲۵۴ سال یــــــــــــازدهم فوس/جدی ۱۳۹۴ هجری خورشیدی شانزدهم دسمبر ۲۰۱۵