کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عزیزالله ایما

    

 
جهان کوچک شده‌است

 

 

 

جهان کوچک شده‌است
ترس‌های مان بزرگ
ملی‌گرایانِ قارۀ سپید
"گوسپندان سیه" را
از چراگاه‌های آلپ می‌رانند
"پگیدا" و پگیداییان
– بی‌آن‌که بدانند –
شورِ نفرین را
از ابزارهای مغربیِ دین
در جاده‌های نفسگیرِ هوایِ فرامدرن
فریاد می‌زنند
دور از مرگ‌های گرسنه‌گان
و اسبابِ دیگرِ دردهای زمان

صدای برشت را همه‌جا می‌شنوی:
"میهن‌دوستی
یعنی نفرت از سرزمین‌های دیگران"
"هابرماس"
واپسین نفس‌های انسانی‌ش را فلسفیده‌است
"بنیامین"
در آن‌سوی مرزهای آلمان
جان سپرده‌است
"آدورنو" و "هورکهایمر"
پیش از آن‌که گواهِ کوره‌های دیگری باشند
رفته اند
"چامسکی"
از آتشِ افروختۀ خدایان سخن می‌گوید
خدایانی که بهشت و دوزخ را زمینی ساخته‌‌اند

فراریانِ دوزخِ خاک
هفت دریا را
بی‌باک
با کشتی‌های شکسته درمی‌نوردند
تا به ایستگاهِ قطارهای برزخِ انتظار برسند

جهان کوچک شده‌است
ترس‌های مان بزرگ
بینی‌های بلندِ "برن" و "بایرن"
بوی بیگانه را خوب می‌شناسند

عشقِ عیسا
پشتِ درهای بستۀ کلیسا
و در شکوهِ آرامشِ شامِ واتیکان
به خواب رفته‌است
مدینۀ محمد
خزینه و هزینۀ هزاران لشکرِ با شمشیرِ بُران است
که عروسانِ زیبای مُدُن را
سر می‌زنند

جهان کوچک شده‌است
کابل
کوچه کوچه خون گریست
تا آرامشِ خانۀ امنِ ابیت‌آباد
در نمایشِ هالیودی
برهم‌خورد

نمی‌دانم چرا
حتا دیوانه‌گانِ عراق و افغانستان
بر نسخه‌های ضدِ ترورِ جهان
می‌خندند؟

جهان کوچک شده‌است
حاشیه‌نشینانِ پاریس
دردِ دیرینۀ هندوانِ آسمایی و کوی خرابات را
و یهودیانِ هرات را
می‌دانند
قانونِ جنگل
درفشِ درنده‌گیِ کثرت را
بر قله‌های بی‌آزاریِ قلت کوبیده است

جهان کوچک شده‌‌است
سال‌هاست که ما
آزادی را
با سلاح و صلاحِ تاجران می‌جنگیم
سال‌هاست که بازرگانانِ جنگ
با تفنگ، توپ، طالب، انتحاری
و هزار گونه بمب، موشک و شکاری
دلِ آسیا را و دلِ دنیای ما را کویده‌اند
کو به کو و در به در دویده‌اند
و به قولِ پهلوانِ کابلِ قدیم:
"آخرش خویده‌اند!"
این ندای پهلوان
چنان
سکوتِ غرشِ شهانۀ تحکم است
سرودِ پایانِ خواب‌های ناآرام و دیرهنگام
خروشِ موج‌های غالبِ "تبسم" است
و شکستِ دربِ ارگ‌ها و قلعه‌های پُرقراولان

جهان کوچک شده‌است
کودکانِ فلسطینی
اگر بدانند که هیچ حماسه و فتحی
پیش از شکستنِ شیشه‌های کاخِ خوابِ "فتح"
و کشیدنِ ریشه‌های ریش ریشِ رویشِ حماس
از زمین و سرزمینِ درد
رونما نمی‌شود
سنگ‌های خشمِ خویش را
با گلوله‌ها بَدل نمی‌کنند

جهان کوچک شده‌است
ترس‌های مان بزرگ!

_________________


عزیزالله ایما





گوسپندان سیه: بیانی‌ست از دیوارکوبِ حزب مردم سوبس که در آن خارجی‌ها به گوسپندان سیه و سویسی‌ها به گوسپندانِ سپید تشبیه و ترسیم گردیده‌اند.
پگیدا: گروهی‌ اند که در دریسدن آلمان با راه‌اندازی تظاهرات و برپایی گردهم‌آیی‌ها ظهور کردند و در برابرِ سیاستِ پناهنده‌پذیری، اسلامیزم و حتا وجودِ نمادهای فرهنگ اسلامی در اروپا شعار مخالفت و بیزاری سرمی‌دهند.
خویدن: در گفتارِ پارسیِ کابلیان به معنی مغلوب شدن و به پشت خوردن است.
تبسم: نامِ رستاخیزِ مدنی بیستم عقرب (آبان) سال ۱۳۹۴ خورشیدی‌ست که نامِ شکریه تبسم، دخترِ نه‌سالۀ سربریده‌شده توسط طالبان را جاودانه ساخت. مردمِ جنازه‌بردوش برای نخستین‌بار در تاریخِ ارگِ کابل، به صورت مسالمت‌آمیز و با شعارِ مرگ بر قدرتمندان بی‌کفایت، درِ ارگ را گشودند و تابوی ورودِ معترضانه را شکستند.
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۵۴            سال  یــــــــــــازدهم                   فوس/جدی       ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی         شانزدهم دسمبر    ۲۰۱۵