کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

اندیشه شاهی

    

 
بیمارم

 

 

بيمارم
سخت بيمارم
روح ام درد دارد
رويا نميبينم، سيگار هم نميكشم
بس يك درد دارم كه سخت بيمارم


بيمارم
وقتي بوي تو در روح من حس نميشود
وقتي تو رفتي
قبل از تو كسي بودم براي خودم
حالا من
شبيه يك بچه ي يتم روي قطار خوابگاه درست كرده ام

من بيمارم
سالهاست كه همچون يك صخره
همچون يك گناه
به تو وابسته ام
خسته شده ام ازاينكه وانمود كنم كه خوشحالم
تو بدان
بس بيمارم
و مرض من تويي

عزيزم،
اين عشق تو مرا مي كشد
اگر اينطور ادامه يابد
در تنهايي خودم ميميرم

كنار بحر
مست كرده ام
و
به راديو گوش ميدهم
كه انگار به قرار كه گذاشته بودي
برگردي
همچو طفل ابله گوش ميدم
به صداي موج بحر
كه مرا لمس ميكند
و
احساس ميكند كه من،
اندي تو،
بيمار است...

عزيزم،
دستم را بگير
و
احساس كن رگ هاي ايستاده ام را
خون سرد ام را
قلب ويران ام را

بيمارم
سخت بيمارم
مثل شب هاي كه مادرم بيرون ميرفت
و مرا با خودم تنها ميگذاشت
گفت،
خودت را بشناس
وقتي تو امدي،
گفتم مرا بشناس

حالا تو رفتي
و من
همچون خط ممنوع اينجا قرار گرفته ام
از واژه ها محرومم
از عشق پرهيز ام
موهايم تراشيده
بغض ام هنوز نه تركيده

هنوز هم بيمارم
قلب من، دارم درد ميكشم
به صداي خودم گوش ميدم كه گلو ام ميفشارد
از كلمه هاي كه تو فرو كردي دستت را
موهايم ميريزد
وقتي دستهاي نوازشگر تو ديگر نيست

من بيمارم
همچو اهنگ تهي كه واژه هايم سرطان كشيده
و
من
همچو محصور پشت حصار ها گوش ميدم
به صداي خودم
كه بيمارم
سخت بيمارم..


انديشه شاهي
بوستون امريكا
 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۵۳            سال  یــــــــــــازدهم                   فوس       ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی         اول دسمبر    ۲۰۱۵