کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

میرحسین مهدوی

    

 
سئوال از نسبت دین و زندگی (۱)

 

 


یکی از جدی تری پرسش ها برا ی جامعه ی ما – به ویژه در این روزگار- اینست که ارزش های فرهنگی ، اخلاقی و دینی برای ما هستند یا ما برای آنها؟ آیا ارزش ها برای توسعه و ترویج زندگی ساخته شده اند و یا اینکه زندگی برای توسعه و ترویج ارزش ها؟ به عبارت ساده تر، مرز حاکمیت و ارزشِ ارزش ها کجاست؟ ایا می توان و یا حتی می بایست به خاطر حفظ یک ارزش فرهنگی ( ، اخلاقی و دینی) یک زندگی را نابود کرد؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت باشد می توان پرسید که پس هدف نهایی ارزش سازی ها چیست؟ آیا ارزش ها به خودی خود ارزشند و جدایی از جهان آدم ها زندگی می کنند و یا اینکه ارزش ها برای آدم ها و به خاطر بهتر شدن زندگی آدم ها خلق شده اند؟


این پرسش را می توان به شکل دیگری هم مطرح کرد: آیا ارزش های فرهنگی برای خدمت به ما ساخته شده اند و یا ما برای خدمت به آنها؟ آیا خداوند اسلام را برای خدمت به انسان ها نازل کرده است و یا اینکه ما را به خاطر خدمت به اسلام آفریده است؟ پاسخ به این پرسش ها هرچه باشد، پرسش های تازه تری را می آفریند و آن پاسخ ها نیز ممکن است به پرسش های دشوار تر دیگری بیانجامد. پرسش آخرین ، پرسش هستی شناسانه ای است که ذات اسلام را هدف قرار می دهد و خواستار وضوح بیشتر در نسبت اسلام و انسان می شود.


پرسش از نسبت اسلام و انسان علما و متفکرین جهان اسلام را به دو دسته ی کاملا متخاصم تقسیم کرده است. عده ی کثیری از علمای دینی بر این باور اند که خداوند انسان را برای خدمت به اسلام آفریده است و بنا براین ما برای خدمت به اسلام آفریده شده ایم نه اسلام برای خدمت به ما. گروه بسیار کوچکی از روشنفکران دینی بر این باور اند که در نظام خلقت هیچ چیزی مهم تر از انسان نیست و خداوند هیچ چیزی را بالاتر از انسان نیافریده است. به باور این گروه دین وسیله ای است برای ارتقای معنوی انسان و ارزشی بیشتر از انسان ها ندارد. این پرسش و جدال بر سر یافتن پاسخ درست مدت هاست اما که به باد فراموشی سپرده شده است. به نظر می رسد که اینک زمان طرح دوباره ی این پرسش دشوار فرا رسیده باشد. اگر دین را وسیله ای برای رسیدن انسان به خدا بدانیم، آیا خداوند در عشقش به انسان عاشق ابزارشده و وسیله را به هدف ترجیح داده است . یا اینکه خداوند همچنان عاشق انسان است و هیچ چیزی نمی تواند در این میانه حایل شود؟


هرچند در رابطه با نسبت دین و انسان تاملات قابل توجهی صورت گرفته است اما در رابطه با ارزش های فرهنگی و انسان کار چندان قابل ارجی انجام نشده است. این در حالی است که در جوامع قبایلی ارزش های فرهنگ قبیله ای عموما هم سنگ ارزش های دینی اند. آیا ارزش های فرهنگی برای خدمت به انسان ساخته شده اند و یا انسان در خدمت این ارزشهاست؟ آیا ارزش های فرهنگی می تواند جان انسانی را بگیرد و عامل نابودی شود؟


آنچه که هر روزه در کشور ما اتفاق امی افتند دقیقا با این پرسش ارتباط می گیرد. سنگسار کردن زنان و دختران به خاطر حفظ ارزش های دینی و فرهنگی، کشتن دختران و زنان به خاطر سنت های اجتماعی ا ( شرم ، حیا و عفت) دقیقا به معنای ان است که این ارزش ها را بالاتر از جان مردم و مهم تر از زندگی آنان بدانیم. طبیعی است کسانی که تن به خودکشی سیاسی ( بمب گذاری انتحاری) می دهند نیز بر این باورند که اسلام مهم تر و حیاتی از حیات آنهاست. اگر بتوان در بستر ارزش های دینی نشان داد که هیچ چیزی مهم تر از زندگی نیست می توان راه را بر سوء استفاده از دین و ارزشهای فرهنگی بست.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۲۵۳            سال  یــــــــــــازدهم                   فوس       ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی         اول دسمبر    ۲۰۱۵