در زمستان سال ۲۰۰۱ برای نخستین بار در شهر ژوهانسبرگِ کشور
افریقای جنوبی با هم کار کردیم. بنت وازی (Bent Vase) استراتژستِ بانام،
راهکارهای تطبیق برنامهی ملی افریقای جنوبی را در دورانِ پس از اپارتاید
تدوین میکرد و من با نهاد پژوهشی حقوق شهروندی شهر ژوهانسبرگ کار میکردم.
در سالهای ۲۰۰۲-۲۰۰۴ در پنومپین با هم کار میکردیم. ما در زمینههای
اصلاحات حقوقی، دولت و جامعهی مدنیِ کمبودیای پس از جنگ را حمایتِ حرفهیی
میکردیم.
در سال ۲۰۰۴ در کشور افریقایی ملاوی با هم بودیم و مرکز همآهنگی نهادهای
مدنی را حمایت تخصصی میکردیم.
در سال ۲۰۰۶ از بنت خواهش کردم با من به افغانستان بیاید. با خرسندی
پیشنهادم را پذیرفت و در شکلگیری استراتژی شبکهی جامعهی مدنی و حقوق
بشر مرا همکاری کرد. وی عاشقِ کار با افغانستان بود.
از سال ۲۰۰۶ تا سال ۲۰۱۴ شش بار به افغانستان همسفرم شد. در هر سفرش
نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر از داشتههای حرفهییاش در زمینهی
استراتژی و برنامه ریزی استفاده کردند.
در سال ۲۰۱۳ همآیشِ منطقهیی نهادهای ملی حقوق بشری خاور میانه را در تونس
راه اندازی کردیم. در این همآیش، نقش تسهيلگر بهمن و نقش آموزگار به بنت
داده شده بود. پیآمد این همآیش دستنامهی آموزشی ساختارهای نظام
بینالمللی حقوق بشر بود.
در سپتامبر ۲۰۱۵ در تهران با هم، همسفر بودیم. ما در گفتوشنود حقوق بشر
در نظام روابط بینالملل با ستاد حقوق بشر ایران شرکت کردیم.
در سوم نوامبر به دفترم آمد و خبر احتمالِ وقوعِ مرگِ زودهنگام خود را
برایم ابلاغ کرد.
بیست روز بعد، در شب ۲۳ نوامبر به ابدیت پیوست.
در آخرین دیدارش برایم گفت:«از همکاری حرفهیی و دوستیِ پر افتخارت
سپاسگزارم، ملک». من برایش گفتم:«از درسهایی بزرگی که از تو آموختم،
مدیونت هستم، بنت».
بنت، بهترین دوست، داناترین همکار و استراتژیست بیمانندی بود. هر لحظه
نشستن با بنت، آموزنده و سازنده بود. من پانزده سال از این لحظههای بهیاد
ماندنی استفاده بردم.
ما باهم روزها و شبهای خوب و زشت فراوان دیدیم. تو فقط «خوبی» بودی. خوبِ
خوب.
سفرت آرام رفیق و همراهی خوبم.
در آخرین سفرش به کابل، خواهش کردم تا مصاحبهیی به «انگاره» دهد. این
گفتوشنودِ جالب را فهیم «رسا» تهیه کرده است. خواهش میکنم آن را بهپاس
حمایتِ بنت از افغانستان، در فیسبوک بگذارد. آن مصاحبه را من برگردانی
کرده و رسا نوشتاری ساخته است.
مهمترین اثری که از بنت بهجا مانده است (CONCEPT) نام دارد. اگر زندهگی
مجال داد، روزی این اثر معتبر را به زبان فارسی برگردانی خواهم کرد. بنت از
پیروان مکتب کلاوسیویچ بود و از بهترینهای عرصهی استراتژی معاصر بهشمار
میرفت.
پینوشت: این آخرین تصویر بنت است که در جریان سفر یکونیم ماه پیش در
تهران برداشته شده است. نگارهی تنهایی بنت از کارهای همکار ارجمند و
هنرمندم حکیم جان مظاهر است. بنت این تصویرش را دوست داشت.
مواظب باید بود!
اگر جنبشهای مدنی به درستی مدیریت و همآهنگی نشوند، شکستِ
آزادیهای شهروندی اجتناب ناپذیر میشود.
هراسافگنان گروه دیگری را به گروگان گرفتند. به باور من اینبار گروگانان
قربانی عملکرد و نتایج ناشیانهی نشستی هستند که در ختمِ روز «همایش تبسم»
در ارگ دایر شد. فردای آن روز نیز بینتیجه تمام شد. غنی و عبدالله
وعدههای سبکسرانهی را بهسان همیشه سپردند و هیچکسی آن را پیگیری
نکرد.
حالا مواظب باید بود. هر حرکت غیر حرفهیی سبب مرگ گروگانان خواهد شد!
پس چه باید کرد؟
در گام نخست:
گروهی کاری از چهرههای با ظرفیت سیاسی، اجتماعی، اعضای پارلمان و
شخصیتهای مستقل و با نفوذ شکل گیرد.
گروه همآهنگ کنندهی دادخواهی از جمع فعالان مدنی برگزیده شود.
نهادها و چهرههای تاثیر گذار بر وضعیت امنیتی و استراتژیک شناسایی گردند.
شخصیتهای مهم نهادهای سیاسی و استراتژیکِ رزمی و دپلوماتیکِ جامعهی جهانی
در افغانستان شناسایی گردند.
در گام دوم:
برای محدود سازی گروگانگیری باید استراتژی و برنامه ریخت و بربنیاد آن
دادخواهی کرد. تنها با شعارهای «داغ» مشکل حل نمیشود. این استراتژی باید
به گونهی شکل گیرد که گروگانگیران پیآمد کار شان را در آن دریابند. این
استراتژی میتواند قهریه باشد اما راههای حل مسالمتآمیز را نیز در خود
داشته باشد. بهترین استراتژی آن است که قدرت فعالِ قهریه و رزمی را
بهنمایش گذارد. باید خوب بجنگی تا پیام صلح آمیزت جدی گرفته شود.
شعارهای دادخواهانه در چارچوب استراتژی شکل گیرند. نظر به حساسیت وضعیت،
تلاش صورت گیرد تا شعارهای شهروندی ارایه گردند تا شعارهای قومی و بحث
برانگیز سیاسی!
در گام سوم:
مذاکرات حرفهیی، بر بنیاد استراتژی و تاکتیک، با در نظرداشت ظرفیتها و
ارادهی سیاسی با نهادهای تاثیرگذار ملی و بینالمللی آغاز گردد. این کار
به عهدهی گروه کاری است.
گروه دادخواهی با همکاری رسانهها زمینههای دادخواهانه را فراهم گردانیده
و برای رهایی گروگانان حمایت مردمی جلب نماید.
حلقهی دوم مذاکرات با حضور رسانهها در ارگ راه اندازی گردد. باید رسم
مذاکرات سیاسی را آموخت! مذاکرات باید در محور همان استراتژی دایر گردد.
مذاکرات باید بر بنیاد اصل پارتنرشیب و احترامِ متوازن و متقابل راه اندازی
گردد. اجندای مذاکرات باید بربنیاد استراتژی شکل گیرد. هدف اصلی مذاکرات را
ایجاد «منافع مشترک» میان دولت و گروههای کاری و دادخواهی بر بنیاد
استراتژی شکل دهد. مذاکره کنندهگان باید مشخص، واضح و استراتژیک سخن
گویند. باید از شکست دورههای نخست مذاکرات دلسرد نشد و مذاکرات را با
حوصلهمندی تا بدست آمدن نتایج، پیگیری کرد.
درگام چهارم:
گروهکاری و گروه دادخواهی برای نظارت و استمرار برنامههای بدست آمده از
استراتژی با ساختارهای امنیتی و دولتی همآهنگی و همکاری نماید. رسانهها
این جریان را به گونهی مستدام پیگیری نمایند. |