خود را بدل نکردم و کردم بدل تو را
آوردم ای غزال اگر در غزل تو را
بهتر که در نهان شود این عشق برگزار
بهتر که کس نبیند از اهل محل تو را
طعم تو را برای فقط کام من نخواست
آنکس که خواست کام مرا و عسل تو را
ای قند ای تمام جهان از تو تلخکام
ای مشکلی که حل شدنش کرده حل تو را
این کم بغل به دیدنت آرام می شود
مستی کند بگیرد اگر در بغل تو را
رفتی و رفت ماه پی ماه در فراق
یادم نرفت دیدن ماه حمل تو را
بوی بنفشه بود پراگنده در هوا
بوییدم آن قدر که بسازم غزل تو را.
|