گردش خونی در
پسين
گياه
خندهً تمکینی در دهن گل
پرواز آبی در کنار دریا
نطفهً انگوری در دل تاک
سرود گرمی در تپش باد
ناجی سوسمارِ دشت سرد
نرمش گرمی در دل یخ
پیامت نور
نورت رنگینی زمین
در رنگ و بویت تعصب مرده بود
من دیدم
با لاله و شقایق
گل شبدر و گیاه
یکسان تابیدی
شوره زار گلستان در بر گرفتی
طواف گیاه و کرنشِ زردشت پذیرفتی
آزاد تابیدی و
هیچ نخواستی
هیچ نخواستی.
|