۲۶
و
۲۷
سپتامبر
۲۰۱۵هفتمین جشنواره بین المللی فیلم
افغانستان در استکهلم
بی تردید یکی از اتفاقات ناب
و نادر سال است.
جمع شدن تعداد قابل توجهی از
فیلم سازان، بازیگران، آوازخوانان و نوازندگان، ژورنالستان و شاعران و
نویسندگان.
این هفتمین سال است که این
اتفاق تکرار می شود و ما هفت شهر عشق را برای هفتمین بار می گردیم.
جمعههای با شکوه:
جشنواره فیلم، روزهای شنبه و
یک شنبه برگزار می شود اما مهمانان ارجمند از کشورهای دور و نزدیک روز جمعه
به سویدن می آیند.
این جمعه ها هر سال همینگونه
اند.
قرار بر این است که عصر جمعه
در منزل داکتر همایون مروت مدیر جشنواره بین المللی فیلم افغانستان جمع
شویم.
جمعه های مروتی تبدیل به یک
سنت شده است.
خانه ی مروت پر از عطر
غذاهای ویژه است که بانو حسیبه جان مروت می پزد.
صدای موسیقی و آواز
خوانندگان گوشه ی دیگری از این شب است.
بحث و تبادل نظر و
گرم جوشی و آشنایی با چهره های تازه بخش دیگری از این شب.
هر سال تعدادی از
خوبان به برکت جشنواره برای اولین بار باهم دیدار می کنند.
امسال با استاد ارمان
و قاسم رامشکر برای اولین بار دیدار داشتم و خیلی از دوستان دیگر نیز برای
اولین بار عصر جمعه منزل مروت باهم آشنا می شدند به عنوان نمونه داوود جان
سرخوش با قاسم رامشکر برای اولین بار عصر جمعه ی مروتی آشنا شدند.
روز شبنه
۲۹
سپتامبر
۲۰۱۵
روز نمایش فیلم ها بود.
جشنواره با اجرای
رحیم غفوری و خوانش پیام کلوب قلم توسط فتاح غفوری آغاز شد.
پیام های کمیته سویدن
برای افغانستان و شهرداری نکه نیز ارایه شد.
داکتر مروت خیرمقدم
گفت و داوود سرخوش نیم ساعت دمبوره نواخت و خواند.
روز شنبه فیلم های زیل به
کارگردانی این هنرمندان به نمایش در آمدند:
تو امریکایی نسیتی/
صدام نیکو واحدی.
نسل سوخته/
عبدالرشید اعظمی
گل بیگم
/
سلطان علی نظری
از قصه ها
/
فرید احمد ظاهری
بایسکل/
علی ابراهیمی
بزک چینی/
عباس علی
افغانستان انتخابات زنان/
هدیه لهیب
من و خودم
/
پیمان آریانفر
آرمانشهر
/
حسن ناظر
پایان بخش روز اول نمایش
فیلم ها بحث و تبادل نظر با حسن ناظر کارگردان فیلم آرمانشهر بود
فیلم آرمانشهر کار مشترکی
است بین سینمای افغانستان، ایران و هند.
فیلم از نظر تصویر
پردازی و موسیقی و تکنیک عالی است.
فیلم نامه رنگ فلسفی
ـ اجتماعی ـ سیاسی دارد.
فیلم بین پیچیدگی فلسفی و
آشکارگی مسایل سیاسی معلق می زند و به نظر صاحب این قلم این دو بخش در هم
حلول نکرده اند و اندکی ساز جدایی می زنند.
حسن ناظر دانش آموخته ی فیلم
از اسکاتلند است و با سینمای ایران همکاری دارد.
ناظر در پاسخ به این
که ایده این فیلم از کجا آمده است گفت:
فیلم نامه در واقع برای
ایران نوشته شده بود ولی چون امکان ساختن این فیلم در ایران نبود ما
تغییرات زیادی به فیلم نامه آوردیم و تطبیقش کردیم به افغانستان و در داخل
افغانستان ساختیم.
چکیده ی از نظریات حاضران در
بحث این است :
حسین دانش:
فیلم خیلی خوبی است
اما در این فیلم تلاش شده است تبلیغی برای جمهوری اسلامی ایران شود.
اسلام آوردن یک
اسکاتلندی دلیل خاصی ندارد جز به دست آوردن دل جمهوری اسلامی ایران.
مروت:
از این که این فیلم
در اصل می خواسته در ایران درست شود و لی از مجبوری در افغانستان درست شده
است احساس خوبی ندارم.
موسیقی فیلم شباهت بسیار با
موسیقی فیلم بابل دارد.
آصف سلطان زاده:
بخشی از فیلم در واقع
کپی برداری از فیلم سنگ صبور ساخته ی عیتق رحیمی است.
مردی که فلج شده است
و هوشش را از دست داده است و زنی که تلاش می کند کنار او بماند
ناظر در پاسخ گفت که هنگام
ساختن این فیلم از رمان و فیلم عتیق رحیمی کاملا بی خبر بوده است.
شبهای پر ترانه:
شبها مهمانان جمع می شوند
در ویلای ظاهر افشار.
ظاهر افشار در مهمان نوازی
ید طولا دارد.
همیشه متبسم و مهمان نواز
است و دقت فراوان دارد در رسیدگی به مهمانها.
ظاهر اما دست تنها
نیست.
انجینر فتاح غفوری، رحیم
غفوری، ناصر اسکندری، فرید اروند و همایون مروت در تمام برنامه دست به دست
هم زحمت می کشند.
گذشته از طعم خوش مهربانی
مهم ترین بخش شبها به موسیقی نوازی و آواز خوانی، شعر خوانی و نقد نظر می
گذرد و گاه تا صبحدمان دامنه ی سخنها جمع نمی شود.
استاد ارمان ، داوود سرخوش،
قاسم رامشکر و فرید و وجیهه رستگار یکی از دیگری خوش سخن ترند.
هر کدام در باب
موسیقی و هنر حرف های فراوان دارند و این است که شبهای سخن و موسیقی سحر
ندارد دل تو از من خبر ندارد بگو که دلتنگم…
استاد ارمان هشتاد سال سن
دارد و از آخرین صداهای نسل از دست رفته است.
او بیدل فهم است و
سخن شناس.
از استادان موسیقی افغانستان
که یاران او بودند و
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکی یکی
پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس
عمر
یک دور زما پیشترک
مست شدند
خاطرات شنیدنی دارد.
یکی از خاطرات جالبی
که قصه می کرد کنسرت برای یک سگ است
استاد ارمان با ساربان و
استاد نی نواز و جمعی از استادان از محفل موسیقی بیرون می شوند و سر مست
راهیی منزل می شوند هر یکی آلت موسیقییی در دست.
از قضا سگی هنرمندان
را دنبال می کند.
هنرمندان هرچه تلاش می کنند
تا سگ را برگردانند نمی شود.
آنان تصمیم می گیرند
آلات موسیقی را آماده کرده برای سگ نیمه شبی در خرابه یی کنسرت بگیرند.استادان
موسیقی می نوازند و می خوانند و سگ گوش می کند.
وقتی کنسرت تمام می
شود و استادان آلات موسیقی شان را بسته راهی منزل شان می شوند سگ نیز به
سوی منزل خویش بر می گردد.
بی جا نیست که سعدی می گوید
:
اشتر به شعر عرب در جوشش است
و طرب
گر ذوق نیست ترا بی مایه
جانوری
یک شنبه
۲۷
سپتامبر
۲۰۱۵
دوباره اندک اندک جمع یاران
رسیدند و نمایش فیلم ها شروع شد.
این روز این فیلم ها
نمایش داده شدند
کهن یادگار سرزمین آذر
/
سمیع الله عطایی
دانه ها گذشته
/
عایشه جمال
در مه
/
محبوبه ابراهیمی
صندوق خاطرات
/
حامد علی زاده
دو راهی
/
عبدالواحد بختیار
وقتی بهار می رسد/
رحمان عالمی
تجارت استخوان
/
رحمان عالمی
چند متر معکب عشق
/
جمشید محمودی
روز دوم جشنواره با موسیقی و
صدای استاد ارمان و فرید و وجیهه رستگار رنگین تر شد.
این هنرمندان ارجمند
در دو بخش برنامه با ا جرای موسیقی کلاسیک و مدرن حال و هوای تازه یی به
محفل دادند.
در بخش گفتگوهای بعد از فیلم
با رحمان عالمی کارگردان فیلم های
“اگر بهار بیاید”
و
“تجارت
استخوان”
صحبت به میان آمد و
تاثیرگزاری فیلم او بر مخاطبان مطرح شد.
بخش دیگری از بحث و نظر با
حضور محبوبه ابراهیمی شاعر و فیلم ساز و حامد علی زاده فیلم ساز و داستان
نویس برگزار شد.
فیلم مستند
“صندوق
خاطرات”
حامد علی زاده مربوط به یک
نمایشگاه آثار به جامانده از شهیدان بود.
این آثار داخل صندوق
ها به نمایش در آمده بود و بازماندگان شهدا از خاطرات شهدا می گفتند.
فیلمی بود بسیار تلخ
و جان گداز و راوی این متن را بار بار به گریه آورد.
محبوبه ابراهیمی از مشکلات
فیلم سازی در غربت سخن گفت و از فیلم تازه اش
“در
مه“.
او فیلم سازی در غرب را
ناممکن ندانست و تنها همت بلند و تکاپوی زیاد را ضرورت دانست.
سخنران آخر برنامه فیلم ساز
ارجمند افغانستان صدیق برمک بود.
برمک از پستیها و
بلندی های فیلم افغانستان سخن گفت و از زحمات دست اندرکاران جشنواره بین
المللی فیلم افغانستان در استکهلم قدر دانی کرد.
دوباره هنگام گل بدرود رسید.
ظاهر افشار با گلی در
دست و تبسمی بر لب یاران و مهمانان را گل باران کرد و تا سالی دیگر درودی و
بدروی نثار کرد.
آخرین فرصت هم کنار هم ا
یستادن برای عکس یاگادگاری بود که با چشم دوربین فرید اروند شاعر وعکاس ثبت
شد.
در چشم دوربین عکاسی فرید
اروند اینان لبخند می زدند:
داکتر همایون مروت، ظاهر
افشار، فتاح غفوری، رحیم غفوری، ناصر سکندری، استاد ارمان، داوود سرخوش،
فرید رستگار، وجییه رستگار، محبوبه ابراهیمی، خالد نویسا، جواد خاوری،
میترا عاصی، صنم عنبرین، حسین دانش، حامد علی زاده، صدیق برمک، عبدالملک
شفیعی، نسیبه ابراهیمی، داکتر عزیزه عظیمی، هستی علی زاده، حسن ناظر، رحمان
عالمی، آرزو آریافر، ضیا قاسمی، آصف سلطان زاده، قاسم رامشکر و…
و این گونه به پایان آمد این
دفتر حکایت همچنان باقی
محمد شریف سعیدی
۱۸٫۱۰٫۱۵
اوپسالا سویدن
|