خانه آبادم کجا شد، خانه ویرانم زپیش
گله از دشمن ندارم، درد می آید زخویش
در کنارم سبز گشتی قد کشیدی بی خبر
مار گشتی می زنی از پیرهن همسایه نیش
کوچه ها را خون صد ها بی دفاع رنگین نمود
صد هزار نفرین بتو با این چنین آئین و کیش
آدمیت درکتاب تو نمیبینم ولی
هر چه مانده یا تفنگ است یا تعفن یا که ریش
ما چه بودیم و چه گشتیم باورش آسان کجاست
چاره ای باید بر این ویرانۀ زار و پریش
های ای مزدور های زور و تزویر و ریا
نفرت مردم نثار تان نه کم باشد که بیش
م.ا.ع
۳۰/۰۹/۲۰۱۵
|