زمان با شتاب درحرکت است؛ اما ملل مسلمان جهان ( بویژه مردم
ما ) هر روز بیشتر از روز پیش،از جریان زمان و از دایره ی تاریخ تمدن بشری
دور و دورتر میشوند. واین محورگریزی از دایره ی تمدن بشری،نقش ما مسلمانان
را دراعمار یا حداقل درحفاظت از کاخ تمدن انسانی،آرام آرام به صفر تقرب
میدهد.
آنگونه که شواهد گواهی میدهد،تاکنون در هیچ کشوراسلامی حاکمیت قانون وجود
نداشته،حس شهروندی برای ملل مسلمان جهان هنوزحسی بیگانه است. بیعدالتی،ظلم
و زورگویی به اشکال و طریقه های فجیع و گونه گون آن،در تمام دولتها و
کشورهای اسلامی به امری عادی و روزمره مبدل شده ؛ قتلها و کشتارهای خشن
میان مسلمانان که اکثرن ریشه ی مذهبی،عقیدتی و قومی دارد،هر روز بیشتر از
روز پیش میگردد. گذشته ازاین،اگر صدها سال قبل، حوزه های علمی جهان اسلام
با تقدیم اندوخته های ارزشمند علمی توسط دانشمندان و متفکران بزرگی چون
ابوعلی ابن سینای بلخی، امام فخر رازی، ابونصر فارابی و دیگران برای جامعه
ی انسانی،نقش موثر و سازنده ای درتکامل تمدن انسانی ادا نمودند ؛ دیگر صدها
سال است که از آن موثریت خبری نیست. اکنون در بسیاری کشورهای اسلامی،حتا یک
دانشگاه و یا پژوهشگاه معتبرعلمی وجود ندارد تا با پژوهش و تحقیق مستقلانه
ی یک مسأ له ی کوچک علمی،در امر تکامل و تمدن بشری سهم اندکی ادا و ایفا
نماید. از سوی دیگر،جهان اسلام آرام آرام از اندیشمندان و متفکرین خلاق و
واقعأ آزاد خالی شده ؛ کمتر اندیشمند و متفکری حاضر میشوند تا
پویایی،بیداری،خلاقیت و آزاد اندیشی واقعی را تبلیغ و ترویج نمایند. اساسأ
اندیشمندان و متفکرین جوامع اسلامی،زیر سایه ی سیاه وهم و ترسی مهلک ؛ یا
از بیان حقایق چشم میپوشند و یا به روزمره گی و مسایل درون گروهی و درون
قومی شان مشغول اند.
پرسش اینجاست که چرا چونین شده است؟ چرا ما با چونین مصایب مهلک که میتواند
مارا بیشتر بسوی نابودی بکشاند،گرفتار شده ایم؟ آیا هرگاه اوضاع به همین
منوال در کشورهای اسلامی ادامه یابد،ما از دایره ی تاریخ تمدن بشری بیرون
نخواهیم شد؟ آیا راه برونرفت ازین مهلکه وجود دارد؟ من اینرا با شما
خواننده ی گرانقدراین سطورهم درمیان میگذارم تا شما در زمینه چگونه می
اندیشید. به باورمن،علاوه بر توطیه های بزرگ جهانی مبنی بر ضربه زدن به
جهان اسلام ودر نتیجه بیرون کردن آن از دایره ی تمدن بشری،( که متأسفانه بر
حسب عادت،ما مسلمانان بخاطر پرده انداختن بروی اشتباهات و گناهان خویش اول
به آن چنگ میزنیم ) ؛ دلایل و عوامل موجه دیگری نیز وجود دارد که ما را به
این مصایب مهلک دچار و گرفتار نموده است. یکی ازآن دلایل و عوامل اینست که
در ممالک اسلامی،به همه مسایل جهان و تمام پدیده های مادی و معنوی،قبل
ازهمه،از دایره ی تنگ دین نگاه صورت میگیرد. درین کشورها،دولتهای فاسد و
غاصب،زیرنام اسلام،آزادی و دیموکراسی همه برروی پایه های دینی بنا میشوند.
تمام حاکمان کشورهای اسلامی پیش ازآنکه برای انسانهای جوامع شان متعهد
باشند،برای دین که ازآن به نفع خویش سود میجویند،تعهد دارند. در جوامع
اسلامی حتا هویت انسان و هویت ملتها،قبل ازهمه،متکی به دین به سنجش گرفته
میشود. درحالیکه هویت شخص و یا هویت ملی باید براساس انسانیت بررسی و
سنجیده شود. زیرا انسان پیش از دیندار شدن ازاول انسان بوده است. همانگونه
که معلوم است در جوامع اسلامی تا هنوز دین بحیث یک تجربه ی روحی عالی فردی
پذیرفته نشده است و برعکس ارشادات دین مبین اسلام که میفرماید « اجباری در
دین نیست »،دین را شرط اول سنجش شخصیت و ملت و دولت میدانند. اساسأ جایگاه
بلند و متعالی دین در کشورهای اسلامی بخوبی شناخته و درک نشده،سودجویان و
سلطه طلبان از آن به اشکال گوناگون به نفع خویش استفاده میبرند. تجارب روشن
جوامع گونه گون بشری بخوبی ثابت نموده است که هرگاه جایگاه متعالی دین به
نهادهای سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و نظامی تنزل بیابد،به خشونت و بی ثباتی
منتج خواهد شد. ( که با تأسف در کشورهای اسلامی چنین شدده است ) حقایق نشان
میدهد که طی دهه های اخیر ــ بخصوص از آغاز قرن بیست و یکم،این وضعیت
اسفبارِ تسلط تفکردینی بر دول و جوامع اسلامی که هرروز مصیبت تازه ای برای
مسلمانان جهان تحمیل مینماید،نتنها محدود نشده است ؛ بلکه بکمک سازمانهای
جهنمی جهانی، بمنظور بیرون کردن جهان اسلام از دایره ی تمدن بشری،گسترش
بیسابقه و چشمگیری نیز یافته است.
ایجاد و حمایت احزاب و سازمانهای خطرناک اسلامی ( از ایجاد
گروهها و احزاب مختلف با پسوند اسلامی تا ایجاد گروههایی چون القاعده،داعش
و اکنون نیز کوماندوهای اسلامی در کشورهای مختلف ) و ایجاد و حمایت دولتهای
فاسد دست نشانده بر پایه های دینی ؛ درست همین هدف را دنبال مینماید.
دولتها و سازمانهای جهنمی جهانی با استفاده از ناآگاهی ملتهای مسلمان،با
ترویج دین باوری سیاسی تنها یک آرزو را دنبال مینمایند که آن بیرون کردن
جهان اسلام ازدایره ی تمدن انسانیست. مقیاس حمایت و پشتیبانی دول و
سازمانهای جهنمی جهانی از رژیمهای فاسد و ستمگراسلامی، متناسب به غیرملی و
غیر انسانی بودن آن رژیمها تعین میگردد. هردولت مسلمانی که محکمتر برپایه ی
دین استوار بوده،بیشتر حاکمیت قانون را زیر پا نماید و بیشتر حس شهروندی را
از اتباعش بدزدد ؛ هردولت ستمگرمسلمانی که بیشتر از دیگران ظلم و زورگویی و
بیعدالتی را ترویج نماید ؛ بیشتر مورد حمایت دولتها و سازمانهای جهنمی
جهانی قرار میگیرد. زیرا تنها در آنصورت است که آنان میتوانند به خواسته
های جهنمی شان که همانا بیرون کردن جهان اسلام از دایره ی تاریخ است دست
بیابند.
به باورمن تا دیر نشده است ما باید بخود آییم. به حکام فاسد و ظالم که
بمنظور فریب اذهان عامه،دولتهای فاسد شانرا بروی پایه های دین بنا
میکنند،اعتماد ننماییم. به تاجران و دوکانداران دین که با تنزل بخشیدن
جایگاه اصلی دین،سازمانها،احزاب و تنظیمهای دینی برپا میدارند،رو نیاوریم.
و بالاخره،هریک باید بکوشیم تا انسان و جهان ماحول آنرا،مسایل گونه گون
اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و علمی را،تنها از دایره ی تنگ دین به سنجش نگرفته
با چشمانی باز و قلبهای روشن،جلو توطیه های جهنمی دولتها و سازمانهای اسلام
دشمن را که قصد دارند ما را از دایره ی تاریخ خارج نمایند،بگیریم. درغیرآن
ما در همان دور باطل چرخ خورده چرخ خورده چرخ خورده،از کاروان پرشتاب زمان
بیشترعقب خواهیم ماند و از دایره ی تمدن بشری واقعأ دور و دورتر خواهیم شد.
پایان ــ اگست ۲۰۱۵
|