کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

داکتر ملک ستیز

    

 
چند یادداشت کوتاه

 

 

تا زمانی که در جبهۀ نبردِ استراتیژی‌های جهانی برنده نشویم، در جبهۀ جنگِ داخلی پیروز نخواهیم شد.

در سطح بین‌الملل ما نیاز به بازگشایی جبهۀ جدید و فعالی برای نبرد داریم. ما نباید تربیون‌های جهانی را قربانی خواست‌های سیاسی و گروهی نماییم. ما باید فرهنگ لابی‌گری برای ارزش‌ها و منافع ملی را مروج سازیم.

سفیر کبیر بودن در واشنگتن، نیویارک، لندن، پاریس، مسکو، پیکن، برلین، بروکسل و سایر مراکز مهم جهان به معنای تعهد گروهی- قومی به رهبران آغشته در تعصب، خوش‌لباس بودن، امتیازات بلندِ مادی و معنوی داشتن و انگلیسی گفتن نیست. سفیر کبیر بودن به معنای نماینده‌گی از ملتی است که روزانه صدها انسانش قربانی هراس‌افگنی بین المللی می‌شود. سفیر کبیر بودن یک مسوولیت است، یک ماموریت است و یک وجیبۀ با اهمیت است. در این روز هایی که جنگ دامنه‌اش را در کشور می‌گستراند این سفیر ها باید به کانون‌های فعال لابی‌گری در صحنۀ بین‌الملل برای ارزش‌های افغانستان که پیوند مشترکی با ارزش‌های جهانی دارد، مبدل گردند.

دیپلوماسی حرفه‌یی، تهاجمی و جنگ را باید به جای دیپلوماسی فرسوده و خموش پیشه نمود. جهان باید نیازمندی جنگ مشترک و هم‌آهنگی با ما را درک نماید.

ما باید بدانیم که بدون حضور فعال جامعۀ جهانی در این جنگ پیروز نمی‌شویم. این جنگ تنها برای منافع ملی ما مشروعیت ندارد. اما این جنگ برای منافع بشریت مشروعیت دارد. پس جهان نباید این جنگ را نا تمام گذاشته و در اوج بحرانِ سیاسیِ منطقه، افغانستان را تنها گذارد. این وجیبۀ ملی به دیپلوماسی داینامیک ضرورت دارد.

در سطح ملی، ما به اجماع و مشروعیت نظام محتاجیم. اما در سطح بین المللی ما به جبهۀ نبرد استراتیژیک نیازمندیم. دست‌گاه دیپلوماسی، امنیت ملی و نهاد های رزمی ما باید این اصل را بیاموزند.

 

 

 

وضعیت کندز تحت مدیریت کی‌هاست؟

مدیریت به معنای اجرایی کردن استراتیژی است. یعنی شما دارای هدف، برنامه و تاکتیک اجرایی هستید. زمانی رییس جمهور می‌گوید کندز در تحت مدیریت ماست، چه معنایی را در ذهن تداعی می‌کند؟

گزینۀ نخست: وضعیت کندز تحت هدف، برنامه و تاکتیک رزمی مدیریت می‌گردد. در این صورت اگر ابتکار بدست دولت است، رییس جمهور شکست مدهشی خورده است.

گزینۀ دوم: اگر ابتکار به دست طالبان است و رییس جمهور در این ابتکار شریک است، در آن صورت ما رییس جمهور «هوشیاری؟» داریم که توانسته است هدف هراس‌ناکش را با تاکتیک خون‌بار اجرایی نماید.

گزینۀ سوم: رییس جمهور معنای «مدیریت بحران» را نمی‌داند. شاید این اصل کمی سست‌بنیاد به نظر ‌رسد، چون ما با مرد متفکر جهان مواجه هستیم. اما چنین تصوری از همین رییس جمهور بعید نیست.

در هرسه گزینه بازندۀ اصلی مردم و برنده آنانی هستند که «مدیریت» می‌کنند.

 

 

 

 

مجریان نابه‌کار امور امنیتی مسوول خون‌ریزی جوانان ما هستند.

از سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ زمانی اشرف غنی به ولایات می‌رفت، پرچم ملی را بوسه می‌زد و روند انتقال مسوولیت‌ها را با ژست‌های «ملی‌گرایانه» سرعت می‌بخشید، هی داد می‌زدم که ما ظرفیت مقابله با این دشمن کلان را نداریم. نگذارید مردم ما فدای احساسات رهبران سیاسی شوند. بگذارید تا از درس‌های عراق پندگیری کنیم. دشمنان ما طالبان نیستند، دشمنان ما خیلی بزرگ‌تر از طالبان مزدور هستند.

کرزی با شعار سبک‌سرانه و ملی گرایانه پیوسته اعلام می‌کرد که ما «توانایی» مقابله با دشمن را داریم. من و برخی دیگری از تحلیل‌گران، چندین بار در برنامه‌های رسانه‌یی معنای «ظرفیت استراتیژیک» را توضیح کردیم. اما کسی گوش نکرد.

حالا جغرافیای سیاسی جنگ، دست به دست می‌شود و جوانان ما در برابر هیولای تروریزم بین المللی جان می‌دهند.

به باور من مجریان امور امنیتی باید به زودی برکنار گردند و دولت خطر سقوط شهرهای مهم استراتیژیک را با هم‌پیمانان بین‌المللی در میان گذارد.

 

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۴۹               سال  یــــــــــــازدهم                    میزان        ۱۳۹۴     هجری  خورشیدی           اول اکتوبر     ۲۰۱۵