شهر با رویکردهای متفاوتی تعریف شده است. در مطالعات جامعه شناسی شهری، شهر
پدیده ای اجتماعی در نظر گرفته می شود که با نگاه و دیدگاه های تاریخی،
اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و.. قابل بررسی و مطالعه است. بدینسان شهر عبارت
است از سکونتگاه دائمی انبوه نسبتا کثیری از جمعیت که تأمین معیشت شان
بیشتر براساس تجارت و صنعت بوده نه از راه کشاورزی و دامداری و در ضمن
روابط انسانی واجتماعی در شهر بیشتر بصورت رسمی و اداری است تا صمیمانه و
عاطفی. و از قدیم شهر با کارکردها و خدماتی باز شناخته می شده که در نتیجه
باعث مزیت زندگی شهری و ایجاد برتری نسبت به روستا می گردیده است.
شهر بارزترین نمود تمایل و نیاز بشر به حیات مدنی و زندگی اجتماعی است،
حیاتی که از مجموعه برخوردها و روابط رودروی مردم با محیط عینی پیرامون، با
خود و با دیگران شکل میگیرد، حیاتی که سبب میشود شهر همچون موجودی زنده در
گفتگویی چند سویه با ساکنان و بینندگانش قرار گیرد. و همچنین توجه خاص به
کنترل و مدیریت زمان و احترام به "قانون" که جایگاه حیثیت و شرف را در یک
جامعه دارد، از خصائص بارز شهر می باشد.
حال با در نظر داشت تعریف شهر و ویژگی ها و معیارهای آن، می توان کابل را
به مثابه یک شهر در نظر گرفت؟ در یک نگاه کلی و اجمالی جواب این پرسش واضح
و روشن است، زیرا کابل شهری است که تنها به دلیل تردد و تراکم جمعیت
توانسته است نام و عنوان شهر را با خود یدک بکشد و نمی توان به سادگی ویژگی
ها و معیارهای شهر را در آن شناساسی و پیدا کرد. یا بهتر است بگوئیم که
کابل روستایی است که به دلیل تردد زیاد موترها و وسایط نقلیه نسبت به دیگر
روستاها گسترش یافته و متمایز شده است.
یکی از معیارهای شهر ارایه خدمات است. وقتی به شهر کابل نگاه میکنیم در می
یابیم که خدماتی چون سیستم حمل و نقل عمومی و کانالیزاسیون و وجود فضاهای
تفریحی به مراتب نسبت به روستاها کمتر بوده و یا اساسا وجود ندارد. دامداری
یا مال داری جزء زندگی و فراهم کننده معیشت روستایی است ولی در کابل همه
روزه میتوان رمه ها و گله های گوسفندان را در سرک ها و جاده ها مشاهده کرد
که گاهی مانع عبور و مرور موترها و عابران پیاده می شوند. عدم موجودیت نظم
شهری و فقدان احترام به قانون نیز جزء ویژگی های خاص کابل بشمار می آید.
ضمن آن که هیچگونه توجه و دقت به زمان و مدیریت آن در کابل به چشم نمیخورد،
ساعت ها در میان ازدحام ترافیک ماندن انقدر تکرار شده است که دیگر کابلیان
انرا بخشی از برنامه و واقعیت روزمره زندگی در کابل تلقی کرده اند.
بدون تردید عدم رعایت فرهنگ شهری و شهروندی و اجرا نشدن قوانین در سطوح خرد
و کلان جامعه نه تنها مشکلات و دشواریهایی را در ادارة بهتر جامعه و ایجاد
نظم به وجود می آورد، بلکه در بلند مدت، ممکن است مشروعیت قوانین موجود را
زیر سؤال ببرد. کابل با تراکم جمعیت و هجوم روستاییان به شهر و ازدحام
وسایط نقلیه از یک سو و نبود جاده ها و راه های عبور و مرور متناسب با فضای
شهری از سوی دیگر رفته رفته با معضل بزرگ اجتماعی روبرو شده است. اما وقتی
که تراکم جمعیت و وسایط نقلیه را با دیگر شهرهای بزرگ چون بمبی، جاکارتا
و... مقایسه میکنیم انچه بیشتر در کابل به چشم میخورد مسئله اجتماعی یا
بهتر است بگوییم بحران "قانون شکنی" است که رفته رفته به یک هنجار مرسوم و
پذیرفته شده مبدل گشته است.
بخصوص زمانی که "قانون شکنی" بیشتر از سوی مجریان قانون صورت می گیرد،
مجریانی که بجای اجرای قانون خود تبدیل به الگوی قانون شکنی برای دیگران
میشوند؛ این مسئله می تواند در ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی و اخلاقی جامعه
اثر گذاشته و سبب هم گسیختگی و بی سازمانی اجتماعی گردد.
|