کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عزیز الله نهفته

    

 
رنگها

 

 

 

رنگهای کودکی دیگرگونه اند
درختها گنجشکی اند
گلها عسلی
و آسمان رنگ چهچه ی غچیها را دارد
در کودکی

آبها بوی مادر میدهند
آفتاب چشم خداست
و شب گیسوی بلندیست
که از آن ستاره می بارد.
*
آدم ها تغییر میکنند
شهر ها دیگرگون میشوند
کوچه ها به خیابانها مبدل می شوند
اما خاطرات کودکی عوض نمی شوند
*
در میانسالی
رنگها کمتر به چشم می خورند
درختها تنها چوبی اند
گلها با خارهای شان شناخته می شوند
و به آسمان فقط وقتی نگاه گذرا می اندازی
که میخواهی بفهمی برای چتر نیازی است یا نه!
در میانسالی
در آبها بوی مادر میجویی
بی آنکه به خدای یک چشم بیندیشی
یا ستاره ها را از گیسوی کسی بچینی.
درمیانسالی
آدم ها بی هیچ تغییری
بوی روزمرگی میدهند
شهر ها ایستا میمانند
کوچه ها دلگیر و پُر بوی کهنگی
بیهودگی را فریاد میزنند
درمیان سالی
پناه میبری به کودکی ها
روزهایی که رفته اند و هرگز برنمیگردند.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۵                  سال  یــــــــــــازدهم                     اســـــد        ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی       اول اگست     ۲۰۱۵