کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

میرحسین مهدوی

    

 
معمای مرگ ملا
 

 

 

 

می گویند که بیش از دو سال پیش در شفاخانه ای در پاکستان مرده و خبرش حالا به ما رسیده است. ملا محمد عمر رهبر طالبان را می گویم. کسی که با مردان انتحاری اش مرگ را سالهای سال در کوی و برزن این سرزمین جار زده و زندگی را به کام ساکنان این خاک تلخ کرده است ، سرانجام گم  نام و بی نام و نشان مرده است. این مرگ بیش از آن که خوشحال کننده باشد عجیب می نماید و سئوال های تلخی را به همراه دارد.

۱-آیا آمریکا و به ویژه سازمان سیا بلافاصله  از مرگ اوخبر دار شده اند یا خیر؟ برای این پرسش دو پاسخ احتمالی وجود دارد:

الف: بله، آمریکا از این حادثه فورا با خبر شده است. دراین صورت باید پذیرفت که آمریکا از حضور او در پاکستان با خبر بوده و می دانسته که ملا کجا زندگی می کند. در این صورت فرضیه های دیگری را نیز باید بی چون و چرا پذیرفت. اگر آمریکا می دانسته که ملا عمر در پاکستان زندگی می کند، جایزه ی ده میلیون دالری اش برای دریافت هر نوع خبری در مورد او یک دروغ آشکار و با هدف انحراف افکار عمومی بوده است. در این صورت جنگ علیه تروریزم نیز سرنوشت همان جایزه ی ده میلیون دالری را به خود می گیرد. اگر آمریکا می دانسته که رهبر گروه طالبان کجا زندگی می کند و چه می کند، در این صورت مبارزه ی جهانی با تروریزم باید روی دستگیری ملای ناراضی متمرکز می شد. از آنجایی که ملا با خیال راحت در پاکستان زندگی کرده و سرانجام در همان کشور نیز از دنیا رفته است نشان می دهد که آمریکا برای دستگیری او کاری نکرده است. در این صورت تنها گزینه ی قابل قبول اینست که ملای ناراضی برای آمریکا کار می کرده و تحت نظر سازمان سیا عملیات انتحاری و کشتار مردم افغانستان را سازمان دهی می کرده است. تمام این مسایل مثل زنجیر بهم گره خورده اند و کلید همه ی این راز ها هم اطلاع داشتن آمریکا از مرگ به موقع ملای کور است.  تاکید می کنم که زمان در نشر این خبر نقش بسیار مهمی بازی می کند. اگر آمریکا از مرگ ملا بلا فاصله خبر نشده باشد، این تاخیر می تواند برای دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و پاکستان بسیار معنا دار باشد. فرض کنید که سازمان استخباراتی پاکستان تنها چند ماه ( نه دو سال و اندی) پس از مرگ ملاعمر خبرش را به سازمان سیا داده باشد. این تاخیر می تواند به معنای تلاش پاکستان برای پنهان کاری تلقی شود. بعد می تواند این سئوال را مطرح کند که ملاعمر چگونه توانسته بدون خبر دولت پاکستان در این کشور زندگی کند و اگر با اطلاع این کشور بوده چگونه این خبر به همکاران بین المللی اش به موقع لازم نرسیده است.

خلاصه ی سخن شاید این باشد که در صورت اطلاع آمریکا از مرگ به موقع ملای ناراضی، همه ی شعارهای آمریکا در خصوص جنگ با تروریزم یک دروغ مصلحتی بوده است. در این صورت آمریکا مسئول درجه یک همه ی بمب گذاری انتحاری و کشتار مردم بی گناه افغانستان قلمداد می شود.

۲- آمریکا از حضور ملا و مرگ او در پاکستان اطلاعی نداشته است. در این صورت درز این خبر شکست بزرگی برای سازمان های اطلاعاتی آمریکا به حساب می آید. کشوری که خود را تنها قدرت مطرح جهان می داند چگونه ممکن است از چنین مسئله ی حساس و مهمی سالها بی خبر مانده باشد. اگر واقعا این فرضیه صحت می داشت پس از انتشار خبر باید شاهد درگیری های لفظی میان سران کشورهای آمریکا و پاکستان می بودیم. آمریکا باید پاکستان را مورد مواخذه قرار می داد و پاکستان نیزبرای یافتن راه توجیهی برای این قضیه تلاش می کرد. اصلا اگر این قضیه صحت می داشت باید مسئولین امنیتی آمریکا مورد بازخواست قرار می گرفت. این سکوت سرسام آور، این سکوت سنگین حاکم بر این رویداد نشان می دهد که این خبر برای سازمان امنیتی آمریکا دیگر خبر نبوده است. این سازمان در موقع لازم از مرگ ملای کور خبر داشته و اقدامات لازم را نیز در این خصوص روی دست گرفته است.

اگر آمریکا می دانسته که ملای کور مرده است و دوسال آزگار آنرا ازمردم ما پنهان کرده است ، در این صورت ملای کور به آمریکا بسی نزدیک تر از مردم افغانستان بوده است.

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۵                  سال  یــــــــــــازدهم                     اســـــد        ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی       اول اگست     ۲۰۱۵