کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

همایون باختریانی

    

 
استاد عبدالغفور برشنا
(1285 -1352 خ / 1906 – 1973 م)

 

 

 

 



استاد عبدالغفور برشنا فرزند سردار امیر محمد خان، امیر محمد خان فرزند محمد علی خان و محمد علی خان فرزند پیر محمد خان برادر امیر دوست محمد خان است. محمد علی خان برادر زاده¬ی امیر دوست محمد خان با فاطو جان(فاطمه جان)دختر امیر دوست محمد خان ازدواج کرده بود0 فاطوجان دختر خیلی حسین و زیبا و خطاط ماهر بود، نستعلیق و شکسته را به مهارت و هنرمندی خاص مینوشت. امیر دوست محمد خان به فاطوجان علاقه¬ی خاص داشت و او را همیشه لباس بچه گانه پوشانده و با خود به دربار می آورد و به لقب اغه جان (آغاجان) صدا میزد.
از فاطو جان و محمد علی خان دو پسر بجا ماند، یکی محمد ابراهیم و دیگری امیر محمد که اخیرالذکر پدر استاد برشنا است.استاد برشنا خصوصیت هنری خود را از مادر بزرگ خود (فاطمه جان) به ارث برده است.

 

 

 


استاد عبدلغفور برشنا، شاعر، داستان نویس، مترجم، ترانه ساز، آهنگ ساز، هنرمند تیاتر و نقاش برجسته¬ی مملکت بود که هنر شناسان اورا « ستاره ای در هفت آسمان هنر» خوانده اند.
هنوز کودکی بیش نبود که میل آفرینش درو زنده شد و از همان آوان آثار خلق شده¬ی توسط وی، استادانش را به حیرت وامیداشت.
برادر استاد در هنر موسیقی نزد «استاد نوروز» برادر استاد قربانعلی شاگرد بود، او هم در گوشه ای مینشست و به درس های استاد گوش میداد که خود گفته است: « روزی استاد از من پرسید که تو هم به موسیقی علاقه داری؟ گفتم: آری، همان چیزهای راکه شما به برادرم درس داده اید، من از برکرده ام. سپس آنها را خواندم و استاد نوروز خوش شد و مرا تمجید کرد.» وی موسیقی را از نزد استاد نوروز فرا گرفت و خود به سبک استاد یعقوب قاسمی آهنگ میسرود.
استاد عبدالغفور برشنا در شهر کابل زاده شد تعلیمات ابتدایی را در مکتب «ترقی» به انجام رساند و سپس شامل لیسه¬ی حبیبیه گردید.
برشنا بعد از ختم لیسه¬ی حبیبیه جهت آموزش هنر رسامی نزد پروفیسور غلام محمد میمنه گی به شاگردی نشست و در سال (1301 خ/ 1922 م) برای تحصیلات عالی در رشته¬ی طب به کشور آلمان فرستاده شد؛ اما این رشته را مطابق ذوق خود نمیدید از دولت وقت تقاضا به عمل آورد تا برایش زمینه¬ی تحصیل در رشته¬ی هنر نقاشی آماده سازد که از مسوولان دولتی پاسخ منفی شنید. او در یکی از مصاحبه هایش با زنده یاد داوود فارانی گفت: « من قبل از سفر به آلمان، به سر مفتشین صدراعظم هاشم خان گفتم که ممکن است یک داکتر شوم؛ اما داکتر بد؛ اما ممکن است یک نقاش شوم؛ اما نقاش خوب. او در جوابم گفت که امروز در افغانستان، نقاشی به درد ما نمیخورد!»

 

 


تاجگذاری احمدشاه درانی اثر استاد عبدالغفور برشنا
 

 

 


استاد برشنا در سال 1315 خورشیدی مطابق به 1936 میلادی ، از آلمان به افغانستان باز گشت و ابتدا به عنوان معلم در مکتب صنایع استخدام شد و بعد ازان در سمت های مختلف دولتی از جمله در در سال( 1321 خ/ 1942 میلادی ) به عنوان مدیر لیسه¬ی نجات، در سال ( 1329 خ/ 1950 میلادی) به عنوان آمر نشرات رادیو کابل و پس ازان به عنوان مدیر مکتب صنایع و بعد ها به عنوان مشاور وزارت معارف اشتغال ورزید.
 

 



نقش دیواری از اتن ملی توسط استاد برشنا
استاد در نقاشی بخصوص در نقاشی با رنگ آبی و نوک آهنی دست توانا داشت.
 

 

 


نقش شیرشاه سوری با نوک آهنی از استاد برشنا
 

 


به گفته ی زهرا برشنا نواسه¬ی استاد: « هفده اثر نفیس استاد در نگارستان ملی نگهداری میشود . دوصد اثر رنگ آبی، نوک آهنی و سوخته کاری های او در المان به نمایش گذاشته شده است.»
او در مورد رنگ ها و خواص و طرز استعمال آنها معلومات ژرف و عمیق داشت. نقاشی صورت احمد شاه بابا ، سلطان محمود، شیرشاه سوری و اکثر شاهان قدیم از کار های گرافیک استاد است.


 

 


تصویر نیمرخ استاد غوث الدین خان نقاش توسط استاد برشنا

 


نشان یا سیمبول آریانا افغان هوایی شرکت که از سه حرف انگلیسی A ترکیب شده مخفف آریانا افغان ایرلینز Ariana Afghan Airlines است. این طرح شبیه یک طیاره است و هم شکل سر تیر را دارد که بیانگر سرعت آنست، هم پرستو که پیک بهار و پرنده ی مهاجر است. این سیمبول با رنگ آبی (لاجوردی) که نماد از صمیمیت و آرامش روان است ترسیم شده است.

 

 


هنر اواز خوانی از سوی بانوان در زمان مدیریت استاد برشنا به رادیو اغاز گردید و تازه کاران هنر موسیقی زیر نام هنر مندان شوقی شروع به فعالیت نمودند چون استاد خیال، استاد زلاند، دکتر ناشناس، پرانات ودیگران آهنگ ‌های زیبایی از ساخته او را اجرا نمود ه اند.
او طی این سالها، علاوه بر مشاغل دولتی، با نوشتن قصه‌ها و افسانه‌های تاریخی و مقالات علمی در مجلات آریانا و ژوندون با مطبوعات کشور همکاری کرد و در ضمن، با سرودن اشعار ناب و ساخت آهنگ‌های دلپذیر، هنرمندان مستعد رادیو کابل را ياری رساند.
آهنگ «ای شعله ی حزین»و « ای نگار من» به صدای زلاند.
برعلاوه هنرمندان افغان ، که یکی از مشهور ترین اهنگ او را آواز خوان مشهور هندی منادی، در فلم وقت کاپی کرده است.
مدتی شد که ترا مه ندیدم سر راه-- اخر از خانه براه ماه کم نما -- که دل دیده کنم فرش سر راه...
هندی آن به این صورت است. « او میری زهره جبین ، تو جی مالوم نهی.»
آهنگ «ناله بدل شد گره – راه نیستان کجاست» شعر از استاد خلیلی ، آهنگ از برشنا و آواز از ظاهر هویدا است.
کمپوز «اگر رفتی به مزارباغبان باشی» به آواز محترمه کبرا ژیلا از استاد برشنا است و به همین منوال آهنگ های زیاد. خود استاد آهنگ های خود را از سرزمین بدخشان و هرات الهام میگرفت و بدین ولایات زیاد سفر میکرد.
گذشته از اين، در جهت توسعه و رشد رادیو و تئاتر در افغانستان خدمات ارزنده کرد. او ده‌ها نمایشنامۀ رادیويی و درامه برای تئاتر نوشت و صدها مقاله علمی و ادبی را از زبان‌های آلمانی و انگلیسی با فصاحت و بلاغت به‌زبان فارسی ترجمه کرد و درهای اسرار فرهنگ و دانش و ادب ملل مترقی را بر روی هموطنانش گشود تا به کمک آن به افق‌های نو دست يابند.
استاد مرد مومن، با فرهنگ، مؤقر و منظم بود. به روایت حشمت سمندری همسایه¬ی استاد برشنا در تایمنی وات کابل ، استاد همیشه یازدهم هر ماه قمری نذر « مشکل گشا» به همسایگان توزیع میکرد. او همیشه لباس منظم ببر کرده و در صف اول نمازگذاران حاضر بود. او با مخاطبین با نهایت احترام و بزرگواری برخورد مینمود؛ اگرچه مرد حاضر جواب بود هیچگاه خاطر کسی را نمی آزرد.
زمانیکه استاد در رادیو کار میکرد و ساعت هشت شب از رادیو به طرف خانه اش میرفت در راه مواد غذایی خود را از دکان حاجی حیات میوه فروش که در بذله گویی و پراگ پرانی مشهور کابل بود میخرید. حاجی همیشه سر به سر استاد میگذاشت و پرزه های نثار به استاد میکرد و بعد ازان بالکه هایش که جلو دکان را پاتوغ درست نموده بودند میخندیدند. یکدفعه استاد به حاجی گفت: «حاجی ترا به خدا سوگند میدهم که مزاح نکن»؛ اما حاجی حیات گفت که« آقا ما کی هستیم همراه شما مزاح کنیم، سر شما حیات باشد. » استاد برشنا متوجه شد که حاجی حیات با وی سر مزاح دارد، موضوع سخن را عوض کرد و از کار و بار و زندگی خود شکایت کرد. حاجی حیات سخنان استاد برشنا را شنید و به وی گفت: « فضل و مرحمت خدا! شما خوب زندگی و حیاتی دارید.» این وقت استاد برشنا به گونۀ عادی به حاجی حیات گفت: « زن این حیات را... که ما داریم.» به مجرد شنیدن این جمله¬ی استاد، همه بالکه های حاجی حیات که برای اولین بار شکست حاجی را میدیدند بالای حاجی خندیدند، حاجی چنان مات و مبهوت شد که از زمین صدا برامد نه از حاجی. حاجی حیات که متوجه برتری استاد برشنا در بذله گویی شد، ازان به بعد با استاد شوخی نکرد.
این مرد افتخار آفرین سرانجام بتاریخ 25 جدی سال 1352 خورشیدی که مصادف است با 1973 میلادی در سن شصت وهفت سالگی، بعد از نیم قرن افتخار آفرینی در ساحه¬ی هنر های نقاشی، موسیقی و تیاتر جهان فانی را وداع گفت یادش جاویدان و راهش پر رهرو باد.
تصویر استاد برشنا توسط استاد غوث الدین خان نقاش


 

 


 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۲۴۵                  سال  یــــــــــــازدهم                     اســـــد        ۱۳۹۴ هجری  خورشیدی       اول اگست     ۲۰۱۵